کلمه جو
صفحه اصلی

unshared

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of shared.

• not shared, undivided

جملات نمونه

1. Memories grow less vivid, recent experiences are unshared, and imagined caresses across the kilometres become harder to conjure.
[ترجمه ترگمان]خاطرات کم تر زنده می شوند، تجربه های اخیر غیر پیوندی است و نوازش آن ها در عرض چند کیلومتر دشوارتر می شود
[ترجمه گوگل]خاطرات رشد می کنند، زنده، تجارب اخیر، نامعقول نیستند، و نوازندگان تصور در سراسر کوه ها سخت تر می شوند

2. An unshared life, be it joyful or in pain, is a punishment.
[ترجمه ترگمان]یک زندگی غیر پیوندی، شاد یا در درد، یک مجازات است
[ترجمه گوگل]یک زندگی ناعادلانه، خوشحال یا درد، یک مجازات است

3. Unshared joy is an unlighted candle.
[ترجمه ترگمان]شادی unshared یک شمع خاموش است
[ترجمه گوگل]شادی Unshared یک شمع روشن است

4. Its promise of absolution moved her to believe that her most private, unshared agonies might be lifted.
[ترجمه ترگمان]عفو و بخشایش او باعث شد تا باور کند که most و unshared ممکن است از دست برود
[ترجمه گوگل]وعده ایشان به اوج خود رسید که باور کرد که بیشتر آزارهای خصوصی و غیرقانونی او ممکن است برداشته شود

5. Passwords may only be added if the workbook is unshared at the time of protection.
[ترجمه ترگمان]اگر نظامنامه در زمان حفاظت غیر پیوندی صورت نگیرد، ممکن است که گذرواژه ها افزوده شوند
[ترجمه گوگل]گذرواژه ها فقط درصورتیکه کتاب در زمان حفاظت مجاز باشد، اضافه می شود

6. He was continually giving vent to a hearty, sonorous, unshared laugh.
[ترجمه ترگمان]پیوسته از ته دل می خندید و از ته دل می خندید
[ترجمه گوگل]او به طور مداوم خندیدن به خنده خنده دار، صدای جیر جیر و غیرقانونی بود

7. How Mei Lisa can be able to retrieve the father, the unshared love?
[ترجمه ترگمان]چگونه لیزا می تواند پدر، عشق غیر پیوندی را به دست آورد؟
[ترجمه گوگل]چگونه می لیزا می تواند بتواند پدر، عشق نامشروع را بازیابی کند؟


کلمات دیگر: