زمان گذشته اسم مفعول : unstring، عصبی، آشفته، زمان گذشته اسم مفعول : unstring عصبی، بی زه، بی تار
unstrung
زمان گذشته اسم مفعول : unstring، عصبی، آشفته، زمان گذشته اسم مفعول : unstring عصبی، بی زه، بی تار
انگلیسی به فارسی
ناآرام، نخ چیزی را کشیدن، شل کردن، ازاد کردن، نخ یا بند چیزی را سست کردن
زمان گذشته اسم مفعول : unstring
عصبی، آشفته
(راکت تنیس و غیره - کمان و غیره) دارای زه یا تارهای شل یا در آورده شده، بی زه، بی تار
انگلیسی به انگلیسی
( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of unstring.
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: lacking a string or strings, as a violin or tennis racket.
• (2) تعریف: suffering from an emotional upset or breakdown; unnerved.
- He came unstrung after the accident.
[ترجمه ترگمان] او پس از حادثه، از شدت تب و لرز از اتاق بیرون آمد
[ترجمه گوگل] او پس از حادثه ناگهان آمد
[ترجمه گوگل] او پس از حادثه ناگهان آمد
• weak, unstable; having the strings loosened or removed (bow, harp, etc.); emotionally upset, unnerved
جملات نمونه
1. At the same time, the unstrung enterprise risk management of CAO creates the endogenous issue of corporate governance, which is lack of inside control machinery and supervisory machinery.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، مدیریت خطر سازمان اقتصادی آسیای میانه آنلاین موضوع درونی حاکمیت شرکتی را ایجاد می کند که فاقد کنترل داخلی و ماشین آلات نظارتی است
[ترجمه گوگل]در عین حال، مدیریت ریسک شرکت مدیریت ریسک CAO، مسئله داخلی مدیریت حاکمیت شرکت را ایجاد می کند که کمبود دستگاه های کنترل داخلی و ماشین های نظارت است
[ترجمه گوگل]در عین حال، مدیریت ریسک شرکت مدیریت ریسک CAO، مسئله داخلی مدیریت حاکمیت شرکت را ایجاد می کند که کمبود دستگاه های کنترل داخلی و ماشین های نظارت است
2. But his spirit was unstrung by his misfortunes.
[ترجمه ترگمان]اما روحش از بدبختی های او رخت بر بسته بود
[ترجمه گوگل]اما روح او از بدبختی های او خسته شده بود
[ترجمه گوگل]اما روح او از بدبختی های او خسته شده بود
3. EXAMPLE: Our unstrung sales representatives are able to show customers our company's web site from any location.
[ترجمه ترگمان]مثال: نمایندگان فروش unstrung ما قادر به نشان دادن وب سایت شرکت ما از هر مکانی هستند
[ترجمه گوگل]مثال ما نمایندگان فروش ناقص ما قادر به نشان دادن مشتریان وب سایت شرکت ما از هر مکان می باشد
[ترجمه گوگل]مثال ما نمایندگان فروش ناقص ما قادر به نشان دادن مشتریان وب سایت شرکت ما از هر مکان می باشد
4. The incident left him unstrung and incapable of rational effort.
[ترجمه ترگمان]این حادثه او را از خود بی خود کرده و ناتوان بود
[ترجمه گوگل]این حادثه او را نابود کرد و ناتوان از تلاش منطقی بود
[ترجمه گوگل]این حادثه او را نابود کرد و ناتوان از تلاش منطقی بود
5. Beads of water cling to its screen, necklaces unstrung, locked by the screen's grid into something like a checkerboard, if checkerboards wore jewelry.
[ترجمه ترگمان]Beads آب به پرده آن چسبیده اند، و گردن بند می لرزد، و در صورتی که checkerboards جواهر به تن داشته باشد، به وسیله شبکه توری به چیزی شبیه به a قفل می شود
[ترجمه گوگل]گردنبند چسبیده به صفحه نمایش آن، گردنبند خاردار، قفل شده توسط شبکه صفحه نمایش به چیزی شبیه به یک شطرنجی، اگر checkerboards پوشیدن جواهرات
[ترجمه گوگل]گردنبند چسبیده به صفحه نمایش آن، گردنبند خاردار، قفل شده توسط شبکه صفحه نمایش به چیزی شبیه به یک شطرنجی، اگر checkerboards پوشیدن جواهرات
6. He was unstrung by the news.
[ترجمه ترگمان]او از شنیدن خبر ناراحت شد
[ترجمه گوگل]او توسط اخبار خالی شد
[ترجمه گوگل]او توسط اخبار خالی شد
7. No matter how unstrung her characters become, Helen Mirren holds something in reserve.
[ترجمه ترگمان]صرف نظر از اینکه چه گونه شخصیت او را آشفته می کند، هلن میرن چیزی را در حال ذخیره نگه می دارد
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چطور شخصیت های خود را از بین ببرید، هلن میرن چیزی را در اختیار دارد
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چطور شخصیت های خود را از بین ببرید، هلن میرن چیزی را در اختیار دارد
8. Beads of water cling to its screen, necklaces unstrung.
[ترجمه ترگمان]قطرات درشت قطرات آب به صفحه آن چسبیده اند، گردن بند می لرزد
[ترجمه گوگل]گردنبند آب چسبیده به صفحه نمایش آن، گردنبند ناهموار
[ترجمه گوگل]گردنبند آب چسبیده به صفحه نمایش آن، گردنبند ناهموار
9. On the other hand, the audit results which have already announced also have flaws such as limited quantity, unitary content, unstrung authenticity and dislocation objects to the audit results.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، نتایج حسابرسی که پیش از این اعلام شده اند نیز نقایصی دارند نظیر مقدار محدود، محتوای واحد، اصالت و اشیا نابجایی به نتایج حسابرسی
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، نتایج حسابرسی که قبلا اعلام کرده اند نیز دارای نقص هایی مانند تعداد محدود، محتوای واحد، اعتبار ناخواسته و جابجایی اجسام به نتایج حسابرسی است
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، نتایج حسابرسی که قبلا اعلام کرده اند نیز دارای نقص هایی مانند تعداد محدود، محتوای واحد، اعتبار ناخواسته و جابجایی اجسام به نتایج حسابرسی است
کلمات دیگر: