کلمه جو
صفحه اصلی

wind instrument


(موسیقی) ساز بادی (مانند شیپور)، مزمار، الات موسیقی بادی مثل شیپور

انگلیسی به فارسی

(موسیقی) الات موسیقی بادی (مثل شیپور)


ابزار باد، الات موسیقی بادی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a musical instrument, such as the flute, trumpet, or clarinet, that is sounded by the force of air blown into it.

• musical instruments which require a person to exhale into it in order to produce sound
a wind instrument is a musical instrument such as a trumpet or a clarinet that you blow into in order to produce sounds.

جملات نمونه

1. Saxophones and flutes are wind instruments.
[ترجمه ترگمان]saxophones و فلوت ابزار بادی هستند
[ترجمه گوگل]ساکسیفون ها و فلوت ها ابزار باد هستند

2. Both were playing a traditional wind instrument known as the didgeridoo.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها با سازه ای بادی سنتی که به نام the شناخته می شد بازی می کردند
[ترجمه گوگل]هر دو در حال انجام یک باد باد ساز سنتی شناخته شده به عنوان Didgeridoo

3. Native wind instruments fashioned from tiny straws are sold at a fraction of the cost of matchbox-size ghetto-blasters.
[ترجمه ترگمان]ابزارهای بادی بومی که از straws کوچک ساخته شده اند در بخشی از هزینه of به اندازه matchbox - blasters فروخته می شوند
[ترجمه گوگل]ابزار بادوام بومی از نی های کوچک، با کمترین هزینه از گتوی برقی، به اندازه کتب جعبه فروخته می شود

4. Mac had said something about his fondness for wind instruments without actually saying what he played.
[ترجمه ترگمان]مک در مورد علاقه اش به ابزار باد چیزی گفته بود و در واقع چیزی را که بازی می کرد بیان کرده بود
[ترجمه گوگل]مک گفت چیزی در مورد علاقه او به ابزار باد بود، بدون گفتن آنچه که او بازی کرد

5. The same held true for mouthpieces for wind instruments and replacement roots for teeth, Sakai explained.
[ترجمه ترگمان]Sakai توضیح داد که همین مساله برای mouthpieces برای ابزار باد و ریشه های جایگزینی برای دندان هم صادق بود
[ترجمه گوگل]ساکایی توضیح داد: همین امر برای دهان و دندانها برای ابزارهای باد و ریشه جایگزینی برای دندانها صادق است

6. A wind instrument, such as a trumpet or saxophone, used in a jazz band.
[ترجمه ترگمان]یک ساز بادی، مانند یک شیپور یا saxophone، که در یک گروه جاز مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]ابزار باد، مانند ترومپت یا ساکسیفون، در گروه موسیقی جاز استفاده می شود

7. The French horn is the hardest wind instrument to learn.
[ترجمه ترگمان]شیپور فرانسوی سخت ترین ابزار بادی است که باید یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]شاخ فرانسوی سخت ترین ابزار باد برای یادگیری است

8. The oboe is a double reed wind instrument.
[ترجمه ترگمان]oboe یک ابزار بادی دو نی است
[ترجمه گوگل]بوئوی یک ابزار بادی دو قطبی است

9. One person likes the sound of wind instrument, while another likes that of string instruments.
[ترجمه ترگمان]یک نفر صدای ابزار باد را دوست دارد در حالی که یکی دیگر از ابزارهای زهی را دوست دارد
[ترجمه گوگل]یکی از افراد صدای ابزار باد را دوست دارد، در حالی که دیگر از ابزارهای رشته ای آن را دوست دارد

10. Blows the wind instrument music therapy to be advantageous to bronchitis as well as other respiratory disorder recovery.
[ترجمه ترگمان]به منظور درمان بیماری برونشیت و نیز دیگر مشکلات تنفسی، درمان موسیقی به عنوان درمان مفید است
[ترجمه گوگل]موسیقی بادی ابزار بادی را به برونشیت و سایر اختلالات تنفسی منجر می شود

11. A wind instrument of the trumpet class, having three valves operated by pistons.
[ترجمه ترگمان]یک ساز بادی در کلاس بوق، با داشتن سه دریچه که به وسیله پیستون های فعال شده بود
[ترجمه گوگل]یک ابزار بادی کلاس شاخه ای، دارای سه سوپاپ توسط پیستون ها است

12. The hole on a wind instrument that is opened or closed with the thumb.
[ترجمه ترگمان]سوراخ روی یک ابزار باد که با انگشت شست باز یا بسته می شود
[ترجمه گوگل]سوراخ دستگاه باد که با انگشت شست باز یا بسته می شود

13. Master Huang: Is it a wind instrument?
[ترجمه ترگمان]آیا این یک وسیله باد است؟
[ترجمه گوگل]استاد هوانگ آیا یک ابزار باد است؟

14. You remind me ofthe clarinet — a wind instrument.
[ترجمه ترگمان] تو منو یاد ساز دهنی صدا می کنی
[ترجمه گوگل]شما کلرینت را به من یادآوری می کنید - یک ابزار باد

15. To blow ( a wind instrument ) so as to produce an overtone instead of a fundamental tone.
[ترجمه ترگمان]برای ضربه زدن (یک ابزار بادی)به گونه ای که به جای یک لحن بنیادی یک overtone تولید کند
[ترجمه گوگل]برای ضربه دادن (باد ساز) به طوری که به زنگ هشدار به جای یک تن اساسی تولید کنید


کلمات دیگر: