ناموفق
unsuccessfully
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• without success, unavailingly, ineffectually, unproductively
جملات نمونه
1. She unsuccessfully attempted to assume the mantle of presidency.
[ترجمه ترگمان]او ناموفق بود تا ردای ریاست جمهوری را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او ناموفق تلاش کرد تا مدال ریاست جمهوری را بپذیرد
[ترجمه گوگل]او ناموفق تلاش کرد تا مدال ریاست جمهوری را بپذیرد
2. She appealed unsuccessfully against her conviction for murder.
[ترجمه ترگمان]او بی هوده تلاش می کرد که به خاطر قتل او به قتل برسد
[ترجمه گوگل]او به شدت از محکومیتش برای قتل درخواست کرد
[ترجمه گوگل]او به شدت از محکومیتش برای قتل درخواست کرد
3. She stood unsuccessfully in the local elections.
[ترجمه ترگمان]او در انتخابات محلی ناموفق بود
[ترجمه گوگل]او در انتخابات محلی ناموفق بود
[ترجمه گوگل]او در انتخابات محلی ناموفق بود
4. The management tried unsuccessfully to graft new working methods onto the existing ways of doing things.
[ترجمه ترگمان]این مدیریت ناموفق بود تا روش های کاری جدید را به روش های موجود برای انجام کارها ربط دهد
[ترجمه گوگل]مدیریت بدون تلاش تلاش کرد تا روشهای جدید کار را به روشهای موجود انجام دهد
[ترجمه گوگل]مدیریت بدون تلاش تلاش کرد تا روشهای جدید کار را به روشهای موجود انجام دهد
5. He tried unsuccessfully to make them change their decision.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد تصمیم خود را عوض کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا تصمیم خود را عوض کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا تصمیم خود را عوض کند
6. He has been trying unsuccessfully to sell the business in one piece since early last year.
[ترجمه ترگمان]او در تلاش بوده است تا این تجارت را از ابتدای سال گذشته در یک قطعه بفروشد
[ترجمه گوگل]او از سال گذشته نتوانسته است کسب و کار را در یک قطعه انجام دهد
[ترجمه گوگل]او از سال گذشته نتوانسته است کسب و کار را در یک قطعه انجام دهد
7. She was trying to entertain us -- unsuccessfully, I might add .
[ترجمه ترگمان]اون داشت سعی می کرد ما رو سرگرم کنه - موفق نبودم، باید اضافه کنم -
[ترجمه گوگل]او سعی داشت ما را سرگرم کند - نتوانستم اضافه کنم
[ترجمه گوگل]او سعی داشت ما را سرگرم کند - نتوانستم اضافه کنم
8. She stood unsuccessfully as a candidate in the local elections.
[ترجمه ترگمان]او در انتخابات محلی ناموفق بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نامزد در انتخابات محلی ناموفق بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک نامزد در انتخابات محلی ناموفق بود
9. I tried, albeit unsuccessfully, to contact him.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم، هرچند ناموفق بودم، تا با او تماس بگیرم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم، هر چند ناموفق، با او تماس بگیرم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم، هر چند ناموفق، با او تماس بگیرم
10. I tried unsuccessfully to talk to him.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم با او حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من به شدت سعی کردم با او صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من به شدت سعی کردم با او صحبت کنم
11. She tried unsuccessfully to twist free.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد خود را آزاد کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد بدون موفقیت به پیچ و تاب آزاد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد بدون موفقیت به پیچ و تاب آزاد
12. tried unsuccessfully to palliate the widespread discontent.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد نارضایتی عمومی را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]تلاش ناموفق برای رفع نارضایتی گسترده است
[ترجمه گوگل]تلاش ناموفق برای رفع نارضایتی گسترده است
13. He had proposed marriage, unsuccessfully, twice already.
[ترجمه جمال] اون تا حالا دوبار ازدواج ناموفق داشته.
[ترجمه ترگمان]او ازدواج را پیشنهاد کرده بود، اما ناموفق بود، دو بار دیگر[ترجمه گوگل]او ازدواج کرده بود، ناموفق، دو بار در حال حاضر
14. I have unsuccessfully been searching for a set of military rear bumpers.
[ترجمه ترگمان]من بی هوده در جستجوی یک سپر عقب ارتش بودم
[ترجمه گوگل]من ناموفق برای یک مجموعه از ضربه گیرهای عقب نظامی جستجو کرده ام
[ترجمه گوگل]من ناموفق برای یک مجموعه از ضربه گیرهای عقب نظامی جستجو کرده ام
15. In 1989 councillors unsuccessfully invited tenders for a refreshment facility in an attempt to encourage more drivers to use the site.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۹، اعضای این شورا در تلاش برای تشویق رانندگان بیشتر برای استفاده از این سایت، در مناقصات شرکت کردند
[ترجمه گوگل]در سال 1989، نمایندگان مجلس به طور ناموفق پیشنهادات مربوط به تاسیسات رفاهی را به منظور تشویق بیشتر رانندگان برای استفاده از سایت دعوت کردند
[ترجمه گوگل]در سال 1989، نمایندگان مجلس به طور ناموفق پیشنهادات مربوط به تاسیسات رفاهی را به منظور تشویق بیشتر رانندگان برای استفاده از سایت دعوت کردند
پیشنهاد کاربران
به طرز ناموفقی
عدم موفقیت. بدون موفقیت
به طور ناموفق
کلمات دیگر: