کلمه جو
صفحه اصلی

unswerving

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: never faltering or deterred; steadfast. .

- His unswerving loyalty to his clan made him blind to the evils they committed.
[ترجمه سارا] وفاداری تغییرناپذیر او به خاندانش مانع دیدن شرارت هایی شد که آنان مرتکب شدند
[ترجمه ترگمان] وفاداری شدید او نسبت به قبیله اش باعث شده بود که او از the که مرتکب شده بودند کور شود
[ترجمه گوگل] وفاداری بی قید و شرط به قبیله او باعث شد که او را به شرارت هایی که مرتکب شده اند نادیده بگیرند

• steady, not fickle; straight, not turning aside
an unswerving attitude, feeling, or way of behaving is strong and firm and does not weaken or change.

جملات نمونه

1. He showed unswerving loyalty to his friends.
[ترجمه ترگمان]او به دوستانش وفادار مانده بود
[ترجمه گوگل]او وفاداری خود را به دوستانش نشان داد

2. He had an unswerving devotion to duty.
[ترجمه ترگمان]از خود گذشتگی کوتاهی داشت که به وظیفه اش عمل کند
[ترجمه گوگل]او وظیفه ای نابخشودنی داشت

3. In his diary of 1944 he proclaims unswerving loyalty to the monarchy.
[ترجمه ترگمان]در یادداشت های خود در سال ۱۹۴۴، او بدون قید و شرط وفاداری را به سلطنت اعلام داشت
[ترجمه گوگل]در خاطرات خود در سال 1944 وی وفاداری بی نظیر به سلطنت اعلام می کند

4. The general had an unswerving devotion to duty.
[ترجمه ترگمان]ژنرال از خود گذشتگی کوتاهی به وظیفه داشت
[ترجمه گوگل]به طور کلی یک وظیفه بی اعتمادی به وظیفه داشت

5. He is unswerving in pursuit of his aims.
[ترجمه ترگمان]او در تعقیب اهداف خود، unswerving است
[ترجمه گوگل]او در دستیابی به اهدافش بی اعتماد است

6. He was an unswerving empiri-cist with little time for theory.
[ترجمه ترگمان]او یک empiri قوی و قوی بود - با زمان کمی برای تئوری
[ترجمه گوگل]او یک امپراطوری بی نظیر بود که زمان کمی برای نظریه داشت

7. For he supports Tottenham Hotspur with joyful and unswerving devotion.
[ترجمه ترگمان]زیرا او از تاتنهام هاتسپر با اخلاص joyful و unswerving پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]برای او از تاتنهام هاتسپور با تساهل شاد و بی رحم حمایت می کند

8. Effective administration needs people, managers, unswerving devotion and discipline; building from scratch needs capital and carefully calculated investment.
[ترجمه ترگمان]مدیریت موثر به افراد، مدیران، وقف unswerving و نظم نیاز دارد؛ ساختمان از نو به سرمایه و سرمایه گذاری حساب شده نیاز دارد
[ترجمه گوگل]مدیریت موثر نیاز به افراد، مدیران، وفاداری و نظم و انضباط است؛ ساختن از ابتدا نیازمند سرمایه و سرمایه گذاری دقیق محاسبه می شود

9. Dalton showed unswerving loyalty to his employer throughout the trial.
[ترجمه ترگمان]دالتون وفاداری غیرقابل قید را به کارفرمایش در طول محاکمه نشان داد
[ترجمه گوگل]دالتون در طول محاکمه وفاداری خود را به کارفرمای خود نشان داد

10. She has always demanded - and got - unswerving loyalty.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه درخواست کرده … و بدون شک وفاداری
[ترجمه گوگل]او همیشه خواستار وفادارانه است

11. All those years of unswerving loyalty to Alphonse Mobuto and this was all it had brought him.
[ترجمه ترگمان]همه آن سال ها وفاداری کوتاهی به آلفونس Mobuto و این تنها چیزی بود که او را باخود آورده بود
[ترجمه گوگل]همه آن سال ها وفاداری بی رحمانه به آلفونس موبوتو و این همه او را آورده بود

12. A reward for unswerving loyalty, no doubt.
[ترجمه ترگمان]یه پاداش برای وفاداری بدون شک، بدون شک
[ترجمه گوگل]پاداش برای وفاداری بی قید و شرط، بدون شک

13. The first chapter explores Baldwin's unswerving standpoint of anti - racism in racial matters.
[ترجمه ترگمان]در فصل اول به بررسی دیدگاه unswerving s از نژادپرستی در مسائل نژادی می پردازیم
[ترجمه گوگل]فصل اول به بررسی دیدگاه بی قاعده بالدوین در مورد نژادپرستی ضد نژادپرستی می پردازد

14. Excellent products and high quality services is our unswerving pursuit.
[ترجمه ترگمان]محصولات عالی و خدمات با کیفیت بالا، پی گیری unswerving ما هستند
[ترجمه گوگل]محصولات عالی و خدمات با کیفیت بالا، پیگیری بی نظیر ما است

15. Will guide the company as a fashion unswerving pursuit of the goal.
[ترجمه ترگمان]ویل این شرکت را به عنوان یک جستجوی بدون قید و شرط برای رسیدن به هدف هدایت می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت را به عنوان یک هدف مداوم بی هدف دنبال خواهد کرد

پیشنهاد کاربران

تزلزل ناپذیر، همیشگی، محکم، استوار


کلمات دیگر: