سرپرست شکارگاه، شکاربان
game warden
سرپرست شکارگاه، شکاربان
انگلیسی به فارسی
سرپرست شکارگاه، شکاربان
سرپرست بازی
انگلیسی به انگلیسی
• official who enforces hunting regulations
جملات نمونه
1. He is chief game warden of the Masai Mara game reserve in Kenya.
[ترجمه ترگمان]او رئیس اصلی بازی Masai مارا در کنیا است
[ترجمه گوگل]او بازیگر ارشد بازی مسیح ماره در کنیا است
[ترجمه گوگل]او بازیگر ارشد بازی مسیح ماره در کنیا است
2. On patrol, game warden Jay Little Hawk discovers the bodies of a herd of mutilated deer.
[ترجمه ترگمان]در حال گشتزنی، جی Little، رئیس بازی، اجساد یک گله گوزن مثله شده را کشف می کند
[ترجمه گوگل]در گشت، نگهبان بازی Jay Little Hawk بدنهای گاو گوزن زخمی را کشف می کند
[ترجمه گوگل]در گشت، نگهبان بازی Jay Little Hawk بدنهای گاو گوزن زخمی را کشف می کند
3. Shout for assistance, there is a game warden near to you.
[ترجمه ترگمان]فریاد زدن برای کمک، یک رئیس زندان است که به شما نزدیک است
[ترجمه گوگل]فریاد برای کمک، یک سرپرست بازی نزدیک به شما وجود دارد
[ترجمه گوگل]فریاد برای کمک، یک سرپرست بازی نزدیک به شما وجود دارد
4. They baksheeshed the game warden.
[ترجمه ترگمان]اونا رئیس زندان رو استخدام کردن
[ترجمه گوگل]آنها سرپرست بازی هستند
[ترجمه گوگل]آنها سرپرست بازی هستند
5. The game warden and the biospherians were facing each other on either side of a thick airtight window.
[ترجمه ترگمان]رئیس زندان و the با یکدیگر در دو طرف پنجره بلندی ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]سرپرست بازی و biospherians در هر دو طرف یک پنجره هوای ضخیم با یکدیگر روبرو بودند
[ترجمه گوگل]سرپرست بازی و biospherians در هر دو طرف یک پنجره هوای ضخیم با یکدیگر روبرو بودند
6. The game warden ran after him.
[ترجمه ترگمان]رئیس زندان دنبالش دوید
[ترجمه گوگل]سرپرست بازی پس از او فرار کرد
[ترجمه گوگل]سرپرست بازی پس از او فرار کرد
7. Instinctively I knew he was the game warden.
[ترجمه ترگمان]از روی غریزه می دانستم که او رئیس بازی است
[ترجمه گوگل]به طور غریزی می دانستم او سرپرست بازی بود
[ترجمه گوگل]به طور غریزی می دانستم او سرپرست بازی بود
8. A game warden came up behind them, tapped them on the shoulder.
[ترجمه ترگمان]رئیس زندان پشت سرشان آمد و روی شانه آن ها ضربه زد
[ترجمه گوگل]سرپرست بازی پشت سر آنها آمد، آنها را بر روی شانه ضربه زد
[ترجمه گوگل]سرپرست بازی پشت سر آنها آمد، آنها را بر روی شانه ضربه زد
9. As soon as the game warden was out of sight, the three drunks started laughing hysterically.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه رئیس زندان از دید خارج شد، سه نفر مست به خنده افتادند
[ترجمه گوگل]به محض این که سرپرست بازی خارج از منظره بود، سه شکارچی شروع به خنده می کردند
[ترجمه گوگل]به محض این که سرپرست بازی خارج از منظره بود، سه شکارچی شروع به خنده می کردند
10. With that, the boy gave the game warden a valid fishing license.
[ترجمه ترگمان]با این حرف، پسر به رئیس زندان یک گواهی نامه معتبر داد
[ترجمه گوگل]با این وجود، پسر این بازی را یک مجوز معتبر ماهیگیری داد
[ترجمه گوگل]با این وجود، پسر این بازی را یک مجوز معتبر ماهیگیری داد
11. All of a sudden, the game warden jumped out of the bushes.
[ترجمه ترگمان]ناگهان رئیس زندان از میان بوته ها بیرون پرید
[ترجمه گوگل]ناگهان، سرپرست بازی از بوته پرید
[ترجمه گوگل]ناگهان، سرپرست بازی از بوته پرید
12. He is approached by the Game Warden who asks him for his fishing license.
[ترجمه ترگمان]رئیس بازی که از او تقاضای مجوز ماهیگیری می کند، به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]او توسط سرپرست بازی که او را برای مجوز ماهیگیری خود درخواست می کند، نزدیک است
[ترجمه گوگل]او توسط سرپرست بازی که او را برای مجوز ماهیگیری خود درخواست می کند، نزدیک است
13. In his spare time, this soldier - turned - game warden shoots moose and trades potty - training tips with other fathers.
[ترجمه ترگمان]در زمان فراغت خود، این سرباز که با بازی رو به رو است به گوزن خود شلیک می کند و توصیه های آموزشی خود را با پدران دیگر به اجرا در می آورد
[ترجمه گوگل]او در اوقات فراغت خود، این سرباز - تبدیل - بازی سرپرست شاخه های لوزی و معامله گربه - نکات آموزش با پدران دیگر
[ترجمه گوگل]او در اوقات فراغت خود، این سرباز - تبدیل - بازی سرپرست شاخه های لوزی و معامله گربه - نکات آموزش با پدران دیگر
14. After about a half mile, the boy stopped, breathing game warden finally caught up to him.
[ترجمه ترگمان]پس از نیم مایل، پسرک ایستاد و سر مددکار را دید که به او نزدیک شد
[ترجمه گوگل]پس از حدود نیم مایلی، پسر متوقف شد، سرپرست بازی تنفس در نهایت به او رسید
[ترجمه گوگل]پس از حدود نیم مایلی، پسر متوقف شد، سرپرست بازی تنفس در نهایت به او رسید
پیشنهاد کاربران
محیط بان
game warden ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: شکاردار
تعریف: کسی که بر اجرای مقررات حفاظت از شکار نظارت دارد
واژه مصوب: شکاردار
تعریف: کسی که بر اجرای مقررات حفاظت از شکار نظارت دارد
کلمات دیگر: