دروه بودن، کذب، نادرستی، عدم صحت، دورویی
falseness
دروه بودن، کذب، نادرستی، عدم صحت، دورویی
انگلیسی به فارسی
دروغ گفتن
انگلیسی به انگلیسی
• dishonesty, untruthfulness, deceitfulness
جملات نمونه
1. I falling to you. i find that is the truth, not falseness.
[ترجمه ترگمان] من عاشقت شدم من فهمیدم که این حقیقت داره، نه این که
[ترجمه گوگل]من به تو افتادم من متوجه شدم که حقیقت است، نه دروغ
[ترجمه گوگل]من به تو افتادم من متوجه شدم که حقیقت است، نه دروغ
2. We have explored it and discovered the truth or the falseness of it.
[ترجمه ترگمان]ما آن را کشف کردیم و حقیقت یا نادرستی آن را کشف کردیم
[ترجمه گوگل]ما آنرا کشف کرده ایم و حقیقت یا فریب آن را کشف کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما آنرا کشف کرده ایم و حقیقت یا فریب آن را کشف کرده ایم
3. A young couple was walking along a beach, swinging hands and discussing their mutual affection with gooey falseness .
[ترجمه ترگمان]یک زوج جوان در کنار ساحل قدم می زدند و دست های خود را تاب می دادند و درباره محبت متقابل خود با هم حرف می زدند
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر جوان در کنار ساحل در حال حرکت بودند، دست ها را در حال چرخش و گفت و گو در مورد احساسات متقابل آنها با دروغ گویی
[ترجمه گوگل]یک زن و شوهر جوان در کنار ساحل در حال حرکت بودند، دست ها را در حال چرخش و گفت و گو در مورد احساسات متقابل آنها با دروغ گویی
4. Sara saw with rage and pain the edifice of her love destroyed by that man's falseness.
[ترجمه ترگمان]سارا با خشم و غضب، بنای عشق خود را از خیانت این مرد به هم زد
[ترجمه گوگل]سارا با خشم و درد دید که ساختمان عشق عاری از نابودی آن مرد است
[ترجمه گوگل]سارا با خشم و درد دید که ساختمان عشق عاری از نابودی آن مرد است
5. The writing of narrative in Senior Chinese commonly exists in falseness, devoid of content and dullness.
[ترجمه ترگمان]نوشتن روایت در زبان چینی به طور معمول در نادرستی، عاری از محتوا و ابهام وجود دارد
[ترجمه گوگل]نوشتن روایت در ارشد چینی عموما در حقیقت، بدون محتوا و تلخ بودن وجود دارد
[ترجمه گوگل]نوشتن روایت در ارشد چینی عموما در حقیقت، بدون محتوا و تلخ بودن وجود دارد
6. The practice of professing beliefs, feelings, or virtues that one does not hold or possess; falseness.
[ترجمه ترگمان]عمل تبلیغ عقاید، احساسات، یا فضایل که آدم ندارد و نمی تواند داشته باشد
[ترجمه گوگل]عمل اعتراف به باورها، احساسات و یا فضایل که یکی از آنها نگه ندارند یا ندارند؛ دروغ گفتن
[ترجمه گوگل]عمل اعتراف به باورها، احساسات و یا فضایل که یکی از آنها نگه ندارند یا ندارند؛ دروغ گفتن
پیشنهاد کاربران
دوروغ گفتن، کذب، نادرستی، fakery
They issued a statement that such falseness was unethical and had no place in the news business.
They issued a statement that such falseness was unethical and had no place in the news business.
کلمات دیگر: