• system according to which a country or community manages its income and expenditures
economic policy
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Interest rates are an important instrument of economic policy.
[ترجمه ترگمان]نرخ های بهره ابزار مهمی از سیاست اقتصادی هستند
[ترجمه گوگل]نرخ بهره یک ابزار مهم سیاست اقتصادی است
[ترجمه گوگل]نرخ بهره یک ابزار مهم سیاست اقتصادی است
2. His administration's economic policy would focus on reining in inflation.
[ترجمه ترگمان]سیاست اقتصادی دولت وی بر کاهش تورم متمرکز خواهد بود
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی دولت وی بر روی تورم تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی دولت وی بر روی تورم تمرکز دارد
3. He described the government's economic policy as misguided.
[ترجمه ترگمان]او سیاست اقتصادی دولت را گمراه کرد
[ترجمه گوگل]او سیاست اقتصادی دولت را اشتباه توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او سیاست اقتصادی دولت را اشتباه توصیف کرد
4. The government's economic policy has been denounced on all sides.
[ترجمه ترگمان]سیاست اقتصادی دولت از همه سو مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی دولت در همه طرف ها محکوم شده است
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی دولت در همه طرف ها محکوم شده است
5. The present economic policy is a continuation of the earlier one.
[ترجمه ترگمان]سیاست کنونی اقتصادی، ادامه پروژه قبلی است
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی فعلی ادامه هرج و مرج قبلی است
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی فعلی ادامه هرج و مرج قبلی است
6. The pillar of her economic policy was keeping tight control over money supply.
[ترجمه ترگمان]ستون سیاست اقتصادی او کنترل شدیدی بر تامین پول داشت
[ترجمه گوگل]ستون سیاست اقتصادی او کنترل تنگاتنگی بر عرضه پول بود
[ترجمه گوگل]ستون سیاست اقتصادی او کنترل تنگاتنگی بر عرضه پول بود
7. Reducing inflation is central to the government's economic policy.
[ترجمه ترگمان]کاهش تورم در سیاست اقتصادی دولت مرکزی است
[ترجمه گوگل]کاهش تورم در سیاست اقتصادی دولت مهم است
[ترجمه گوگل]کاهش تورم در سیاست اقتصادی دولت مهم است
8. The Government lacks a coherent economic policy.
[ترجمه ترگمان]دولت فاقد یک سیاست اقتصادی منسجم است
[ترجمه گوگل]دولت یک سیاست اقتصادی منسجم فاقد آن است
[ترجمه گوگل]دولت یک سیاست اقتصادی منسجم فاقد آن است
9. A motion backing its economic policy was carried by 322 votes to 29
[ترجمه ترگمان]یک حرکت از سیاست اقتصادی آن با ۳۲۲ رای به ۲۹ دست انجام شد
[ترجمه گوگل]یک حرکت حمایت از سیاست اقتصادی خود توسط 322 رای به 29 داده شد
[ترجمه گوگل]یک حرکت حمایت از سیاست اقتصادی خود توسط 322 رای به 29 داده شد
10. Reporters bombarded the President with questions about his economic policy.
[ترجمه ترگمان]گزارشگران، رئیس جمهور را با سوالاتی در مورد سیاست اقتصادی او بمباران کردند
[ترجمه گوگل]خبرنگاران با سوالات در مورد سیاست اقتصادی خود، رئیس جمهور را بمباران کردند
[ترجمه گوگل]خبرنگاران با سوالات در مورد سیاست اقتصادی خود، رئیس جمهور را بمباران کردند
11. Wage control is the cornerstone of the government's economic policy.
[ترجمه ترگمان]کنترل دست مزد سنگ بنای سیاست اقتصادی دولت است
[ترجمه گوگل]کنترل دستمزد سنگ بنای سیاست اقتصادی دولت است
[ترجمه گوگل]کنترل دستمزد سنگ بنای سیاست اقتصادی دولت است
12. After attacking the Government's economic policy, he went on to describe how the Labour Party would reduce unemployment.
[ترجمه ترگمان]پس از حمله به سیاست اقتصادی دولت، او ادامه داد تا توضیح دهد که حزب کارگر می تواند بیکاری را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]پس از حمله به سیاست اقتصادی دولت، او توضیح داد که چگونه حزب کارگر بیکاری را کاهش خواهد داد
[ترجمه گوگل]پس از حمله به سیاست اقتصادی دولت، او توضیح داد که چگونه حزب کارگر بیکاری را کاهش خواهد داد
13. The government has done a U-turnon its economic policy.
[ترجمه ترگمان]دولت یک سیاست اقتصادی U - turnon را انجام داده است
[ترجمه گوگل]حکومت سیاست اقتصادی خود را به سوی تحریم ها ادامه داده است
[ترجمه گوگل]حکومت سیاست اقتصادی خود را به سوی تحریم ها ادامه داده است
14. Economic policy in Europe should not be run by an unaccountable committee of governors of central banks.
[ترجمه ترگمان]سیاست اقتصادی در اروپا نباید توسط کمیته غیرقابل تحملی از بانک های مرکزی اداره شود
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی در اروپا نباید توسط یک کمیته غیرمعمول فرماندار بانک مرکزی اداره شود
[ترجمه گوگل]سیاست اقتصادی در اروپا نباید توسط یک کمیته غیرمعمول فرماندار بانک مرکزی اداره شود
15. He tried to implement a technocratic economic policy.
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد سیاست اقتصادی technocratic (technocratic)را به اجرا درآورد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا سیاست اقتصادی تکنوکرات را اجرا کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا سیاست اقتصادی تکنوکرات را اجرا کند
پیشنهاد کاربران
سیاست اقتصادی
کلمات دیگر: