وابسته به گانگلیون (یا توده ای از سلول های عصبی)، غده ای، غلافی، حفره ای، وابسته به تومور کیستی، دژ پیهی، عقده ای، وابسته بغده عصب، شبیه به غده عصب
ganglionic
وابسته به گانگلیون (یا توده ای از سلول های عصبی)، غده ای، غلافی، حفره ای، وابسته به تومور کیستی، دژ پیهی، عقده ای، وابسته بغده عصب، شبیه به غده عصب
انگلیسی به فارسی
وابسته به گانگلیون (یا تودهای از سلولهای عصبی)، غدهای، غلافی، حفرهای، وابسته به تومور کیستی، دژ پیهی
گانگلیونی
انگلیسی به انگلیسی
• of or pertaining to a ganglion, of or pertaining to a dense mass of nerve cells (anatomy)
پیشنهاد کاربران
ganglionic ( زیستشناسی )
واژه مصوب: گرهی
تعریف: مربوط به گره
واژه مصوب: گرهی
تعریف: مربوط به گره
کلمات دیگر: