کلمه جو
صفحه اصلی

falling out


عدم توافق، ناهمسازی، دعوا، مشاجره، نزاع

انگلیسی به فارسی

افتادن، نزاع، مشاجره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: falling-outs, fallings-out
• : تعریف: a quarrel that leads to estrangement.
مشابه: breach, feud, rupture

• a falling-out is a quarrel; used in american english.

جملات نمونه

1. Falling out of lovers is the renewing of love.
[ترجمه Shirinbahari] دعوای عُشاق عاشق شدن دوباره است.
[ترجمه ترگمان]از عاشق شدن، تجدید عشق است
[ترجمه گوگل]افتادن از عاشقان تجدید عشق است

2. The falling out of lovers is the renewing of love.
[ترجمه ترگمان]سقوط عشاق، تجدید تجدید عشق است
[ترجمه گوگل]افتادن از عاشقان تجدید عشق است

3. Her hair started falling out as a result of radiation treatment.
[ترجمه ترگمان]موهای او در نتیجه درمان اشعه شروع به افتادن کرد
[ترجمه گوگل]موهایش شروع به افتادن در نتیجه درمان اشعه

4. Carrie's always falling out with people.
[ترجمه Shirinbahari] کری همیشه در حال مشاجره با مردم است.
[ترجمه ترگمان]کری همیشه با مردم در حال سقوط است
[ترجمه گوگل]کری همیشه با مردم سقوط کرد

5. It's not worth falling out about this.
[ترجمه ترگمان]ارزشش رو نداره که از این موضوع سر در بیاره
[ترجمه گوگل]ارزشش در این مورد ارزش ندارد

6. He left home after falling out with his parents.
[ترجمه Shirinbahari] خانه را پس از مجادله با والدینش ترک کرد.
[ترجمه ترگمان]بعد از سقوط با پدر و مادرش رفت خونه
[ترجمه گوگل]پس از سقوط پدر و مادرش، او را ترک کرد

7. About four cubic kilometres of ash were ejected, falling out over an area of 5000 square kilometres.
[ترجمه ترگمان]در حدود چهار هزار کیلومتر مربع خاکستر در زمینی به مساحت ۵۰۰۰ کیلومتر مربع بیرون ریخته شد
[ترجمه گوگل]تقریبا چهار کیلوگرم خاکستر از بین رفته و در حدود 5000 کیلومتر مربع فرو ریختند

8. Despite the brothers' pain over their falling out with Acheson, they still considered him among the giants.
[ترجمه ترگمان]با وجود این که برادرها روی falling با Acheson درد گرفته بودند، هنوز او را در میان غول ها در نظر می گرفتند
[ترجمه گوگل]علیرغم درد برادرانش که با آچسون سقوط کردند، هنوز هم او را در بین غول ها می دیدند

9. Falling out with Anne finally spurred me into activity.
[ترجمه ترگمان]آن سرانجام مرا وادار کرد که به فعالیت خود ادامه دهم
[ترجمه گوگل]در نهایت آن با انت آن را منجر به فعالیت شد

10. Little Nemo falling out of his bed at the end of every strip still brings a wry smile.
[ترجمه ترگمان]در انتهای هر نوار تیر کوچکی از تختش پایین می افتد و لبخند کج و کوله ای تحویلم می دهد
[ترجمه گوگل]نومو کوچک که از بستر خود در انتهای هر نوار سقوط می کند هنوز یک لبخند کریستالی را به ارمغان می آورد

11. I didn't think it was worth falling out over, but Emily obviously did.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کردم ارزش سقوط کردن داشته باشد، اما ظاهرا امیلی این کار را کرده
[ترجمه گوگل]فکر نکردم ارزشش را داشته باشه، ولی امیلی به وضوح انجام داد

12. As young men, they managed to avoid falling out over the tendentious terms of their father's will.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان مردان جوان موفق شدند از افتادن بر حسب اراده پدرشان اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]به عنوان مردان جوان، آنها موفق به فرار از شرایط ترسناک اراده پدر خود شدند

13. Almost falling out, he tied the door to one of the gas cans with a piece of string.
[ترجمه ترگمان]نزدیک بود بیفتد و در را با یک تکه نخ بست
[ترجمه گوگل]تقریبا به پایین افتادن، او درب را به یکی از قوطی های گاز با یک قطعه رشته متصل کرد

14. We had a falling out after he asked me to lie for him.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه ازم خواست بهش دروغ بگم سقوط کردیم
[ترجمه گوگل]پس از آنکه از من خواسته شد برای او دروغ بگویم، سقوط کردیم

15. His hair is falling out.
[ترجمه ترگمان] موهاش داره از بین میره
[ترجمه گوگل]موهای او در حال سقوط است

پیشنهاد کاربران

ریزش

مشاجره. دعوا
They had this major falling out about two months ago


کلمات دیگر: