کلمه جو
صفحه اصلی

fair competition

انگلیسی به انگلیسی

• contest played and judged according to the rules, contest equally fair to all sides

جملات نمونه

1. An independent regulator will be appointed to ensure fair competition.
[ترجمه ترگمان]یک تنظیم کننده مستقل برای کسب اطمینان از رقابت عادلانه منصوب خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک نظارتی مستقل برای تضمین رقابت عادلانه منصوب خواهد شد

2. Others were unenthusiastic about the government's notion of fair competition.
[ترجمه ترگمان]سایرین در مورد نظر دولت در مورد رقابت عادلانه unenthusiastic بودند
[ترجمه گوگل]دیگران در مورد تصور دولت از رقابت عادلانه مشتاق بودند

3. Fair competition offers the best guarantee of good services, low prices and choice.
[ترجمه ترگمان]رقابت عادلانه بهترین تضمین خدمات خوب، قیمت پایین و انتخاب را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]رقابت منصفانه بهترین تضمین خدمات خوب، قیمت پایین و انتخاب را ارائه می دهد

4. Article 3 Lawful operation, good faith and fair competition shall be practiced in road transport operation and businesses related to road transport.
[ترجمه ترگمان]ماده ۳ عملیات Lawful، ایمان خوب و رقابت منصفانه باید در عملیات حمل و نقل جاده ای و کسب وکار مربوط به حمل و نقل جاده ای انجام شود
[ترجمه گوگل]ماده 3 عملیات قانونی، حسن نیت و رقابت عادلانه باید در عملیات حمل و نقل جاده و کسب و کار مربوط به حمل و نقل جاده انجام شود

5. Just a man I once beat in fair competition.
[ترجمه ترگمان]فقط یه مرد که من یه بار در رقابت منصفانه شکست خوردم
[ترجمه گوگل]فقط یک مرد که من یک بار در رقابت عادلانه ضرب و شتم

6. As we know, monopolize is detrimental to fair competition.
[ترجمه ترگمان]همانطور که می دانیم، انحصار برای رقابت منصفانه مضر است
[ترجمه گوگل]همانطور که می دانیم، انحصار کردن در برابر رقابت عادلانه مضر است

7. Our economy thrives on openness, diversification and fair competition.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد ما از باز بودن، تنوع و رقابت عادلانه رشد می کند
[ترجمه گوگل]اقتصاد ما بر روی باز بودن، تنوع و رقابت عادلانه رشد می کند

8. Secondly, the game rule of "fair competition" must be made and restrictions should be imposed on the special interest group:key universities so as to cancel the key university system eventually.
[ترجمه ترگمان]دوم، قاعده بازی \"رقابت منصفانه\" باید ایجاد شود و محدودیت هایی باید بر گروه ذی نفع خاص تحمیل شود: دانشگاه های کلیدی به گونه ای که در نهایت سیستم کلیدی دانشگاه را لغو کنند
[ترجمه گوگل]در مرحله دوم، باید قواعد بازی 'رقابت عادلانه' را بپذیریم و محدودیت ها باید بر گروه ویژه ای قرار بگیرند: دانشگاه های کلیدی، به طوری که در نهایت از سیستم کلیدی دانشگاه حذف شوند

9. Embodying openness, fairness and fair competition, low - price bidding is a necessity of reforming bidding public bidding.
[ترجمه ترگمان]شفافیت، انصاف و رقابت عادلانه، پیشنهاد قیمت پایین، ضرورت اصلاحات در مناقصه عمومی است
[ترجمه گوگل]تجدیدنظر، انصاف و رقابت عادلانه، پیشنهادات کم قیمت، ضرورت اصلاح پیشنهادات عمومی است

10. In other industries, government sets guidelines to ensure fair competition without using direct control.
[ترجمه ترگمان]در صنایع دیگر، دولت دستورالعمل هایی برای تضمین رقابت عادلانه بدون استفاده از کنترل مستقیم تنظیم می کند
[ترجمه گوگل]در سایر صنایع، دولت دستورالعمل هایی را برای تضمین رقابت عادلانه بدون استفاده از کنترل مستقیم تعیین می کند

11. It is needful for fair competition among foreign to unify two sets of income tax law.
[ترجمه ترگمان]لازم است که رقابت عادلانه در میان کشورهای خارجی دو مجموعه از قانون مالیات بر درآمد را متحد کند
[ترجمه گوگل]برای مقابله با رقابت عادلانه بین خارجی لازم است که دو مجموعه قانون مالیات بر درآمد را متحد کنیم

12. They evidently prefer strict discipline and central control to fair competition.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا انضباط سخت و کنترل مرکزی را ترجیح می دهند
[ترجمه گوگل]آنها ظاهرا نظم دقیق و کنترل مرکزی را برای رقابت عادلانه ترجیح می دهند

13. When will we have a level playing field in Northern Ireland with fair competition between all ports?
[ترجمه ترگمان]چه زمانی در ایرلند شمالی با رقابت منصفانه بین تمام بنادر کار خواهیم کرد؟
[ترجمه گوگل]وقتی ما در ایرلند شمالی با یک رقابت عادلانه بین تمام بنادر، یک زمین بازی داریم؟

14. Blow smuggling makes each company stands on same scratch line, assured fair competition.
[ترجمه ترگمان]قاچاق مواد مخدر باعث می شود که هر شرکت روی یک خط پایه بایستد و به رقابت منصفانه اطمینان دهد
[ترجمه گوگل]قاچاق ضربه باعث می شود که هر شرکت یک خط خراش را پشت سر بگذارد، رقابت عادلانه ای را تضمین می کند

15. Firstly, it is an objective necessary of the development of socialist market economy which asks citizen for independence, awareness of fair competition, right and duty, rule -by-law .
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، این یک هدف ضروری برای توسعه اقتصاد بازار سوسیالیستی است که از شهروندان برای استقلال، آگاهی از رقابت عادلانه، حق و وظیفه، قانون و قانون حمایت می کند
[ترجمه گوگل]اولا، این یک هدف ضروری برای توسعه اقتصاد بازار سوسیالیستی است که شهروند را برای استقلال، آگاهی از رقابت عادلانه، حق و وظیفه، قانون حکومت می خواند


کلمات دیگر: