(verb transitive) (حیوان) ذبح اسلامی کردن (noun) گوشت حلال، گوشت ذبح اسلامی (adjective) حلال، (مربوط به) ذبح اسلامی
halal
(verb transitive) (حیوان) ذبح اسلامی کردن (noun) گوشت حلال، گوشت ذبح اسلامی (adjective) حلال، (مربوط به) ذبح اسلامی
انگلیسی به فارسی
(حیوان) ذبح اسلامی کردن
گوشت حلال، گوشت ذبح اسلامی
حلال، (مربوط به) ذبح اسلامی
انگلیسی به انگلیسی
• meat from animals slaughtered in the formal procedure according to the islamic law; islamic dietary laws which control the preparation of food; something that is legal and allowed in islam
slaughtered according to the islamic law; prepared as demanded by the muslim law (of meat); of halal meat
slaughtered according to the islamic law; prepared as demanded by the muslim law (of meat); of halal meat
جملات نمونه
1. The global halal market is worth some $ 580 billion annually.
[ترجمه ترگمان]بازار جهانی حلال حدود ۵۸۰ میلیارد دلار در سال است
[ترجمه گوگل]بازار کلال جهانی سالانه 580 میلیارد دلار ارزش دارد
[ترجمه گوگل]بازار کلال جهانی سالانه 580 میلیارد دلار ارزش دارد
2. Not only halal, Baqir says that one can find almost every type of eastern dishes like lamb kabab, chicken baryani and falafel sandwiches in the campus stalls.
[ترجمه ترگمان]باقر می گوید که نه تنها حلال، می توان تقریبا هر نوع غذای شرقی مانند گوشت بره، مرغ baryani و ساندویچ فلافل را در غرفه های محوطه دانشگاه پیدا کرد
[ترجمه گوگل]باقر نه تنها حال، می گوید که تقریبا هر نوع غذاهای شرقی مانند کباب بره، مرغ برانی و ساندویچ های فالافل را می توانید پیدا کنید
[ترجمه گوگل]باقر نه تنها حال، می گوید که تقریبا هر نوع غذاهای شرقی مانند کباب بره، مرغ برانی و ساندویچ های فالافل را می توانید پیدا کنید
3. Tianjin pairs of halal food has also shown great preference.
[ترجمه ترگمان]تهیه غذای حلال در تیانجین برتری بسیار زیادی را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]جفت های تیانجین از غذای حلال نیز به ترجیح به خوبی نشان داده است
[ترجمه گوگل]جفت های تیانجین از غذای حلال نیز به ترجیح به خوبی نشان داده است
4. Mung bean cake is credited back to halal food, using locally produced green beans and sugar(sentence dictionary), according to secret formulas mixed with.
[ترجمه ترگمان]براساس فرمول های سری که با آن ها مخلوط شده است، کیک لوبیا mung به غذای حلال تبدیل می شود و با استفاده از لوبیا سبز تولید شده محلی و شکر (فرهنگ لغت)به مواد خوراکی حلال تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به فرمول های مخلوط با مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط
[ترجمه گوگل]با توجه به فرمول های مخلوط با مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط با مخلوط مخلوط با مخلوط
5. Dongxiang is an old authentic halal restaurants, interior decoration simple generosity, gives the feeling of pleasure.
[ترجمه ترگمان]Dongxiang یک رستوران اصیل اصیل حلال است، با سخاوت ساده دکوراسیون داخلی، احساس لذت می کند
[ترجمه گوگل]Dongxiang قدیمی رستوران های معتبر حلال، دکوراسیون داخلی داخلی سخاوتمندانه، احساس لذت می دهد
[ترجمه گوگل]Dongxiang قدیمی رستوران های معتبر حلال، دکوراسیون داخلی داخلی سخاوتمندانه، احساس لذت می دهد
6. At present the town to become halal and mutton in Cangzhou City, slaughter and processing bases.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر این شهر برای تبدیل شدن به حلال و گوسفند در شهر Cangzhou، ذبح و پایگاه های پردازشی است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شهر برای تبدیل شدن به حلال و گوشت گوسفند در شهرستان Cangzhou، کشتار و پردازش پایگاه
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شهر برای تبدیل شدن به حلال و گوشت گوسفند در شهرستان Cangzhou، کشتار و پردازش پایگاه
7. Though are variety of taboos in halal, It'stands for a true height of human diet.
[ترجمه ترگمان]هر چند که بسیاری از تابوهای در مورد حلال وجود دارند، اما این امر به دلیل افزایش واقعی رژیم غذایی انسان است
[ترجمه گوگل]اگر چه انواع تابو ها در حلال هستند، برای ارتفاع واقعی رژیم غذایی مناسب است
[ترجمه گوگل]اگر چه انواع تابو ها در حلال هستند، برای ارتفاع واقعی رژیم غذایی مناسب است
8. The fund earns halal profits in full compliance with the Shari'a.
[ترجمه ترگمان]این صندوق با پیروی کامل از شریعت، سود حلال کسب می کند
[ترجمه گوگل]صندوق درآمد حلال را با تطابق کامل با شریعت به دست می آورد
[ترجمه گوگل]صندوق درآمد حلال را با تطابق کامل با شریعت به دست می آورد
9. One of the cooks might be able to do kosher meals, another halal food, depending on the client group.
[ترجمه ترگمان]یکی از the ممکن است بتواند غذای حلال، غذای حلال دیگر را بسته به گروه مشتری انجام دهد
[ترجمه گوگل]یکی از آشپزها ممکن است بسته به گروه مشتری، بتواند غذاهای کوشر، غذای دیگر حلال را انجام دهد
[ترجمه گوگل]یکی از آشپزها ممکن است بسته به گروه مشتری، بتواند غذاهای کوشر، غذای دیگر حلال را انجام دهد
10. He walks down the Stroud Green Road, past the halal shops and the yam shops.
[ترجمه ترگمان]او از خیابان سبز Stroud عبور می کند و از مغازه های حلال و مغازه های yam عبور می کند
[ترجمه گوگل]او راه Stroud Green Road، از مغازه های Halal و مغازه های یام را می گذراند
[ترجمه گوگل]او راه Stroud Green Road، از مغازه های Halal و مغازه های یام را می گذراند
11. My street, a little Pakistan, had rows of terraced houses full of Muslims getting their halal meat from the cash and carry at one end and praying five times a day at the mosque at the other end.
[ترجمه ترگمان]خیابان من، یک پاکستان کوچک، خانه های تراس دار را پر کرده بود که پر از مسلمانانی بود که گوشت حلال آن ها را از پول نقد دریافت کرده و در یک سر و نماز پنج بار در روز در مسجد در انتهای دیگر نماز می خواندند
[ترجمه گوگل]خیابان من، یک پاکستان کوچک، ردیف خانه های تراس پر از مسلمانان بود که از پول نقد خود را از گوشت حلال خود درآورده و از یک طرف حمل می کردند و پنج بار در روز در مسجد در طرف دیگر دعا می کردند
[ترجمه گوگل]خیابان من، یک پاکستان کوچک، ردیف خانه های تراس پر از مسلمانان بود که از پول نقد خود را از گوشت حلال خود درآورده و از یک طرف حمل می کردند و پنج بار در روز در مسجد در طرف دیگر دعا می کردند
12. It's just that it also caters to people who eat halal.
[ترجمه ترگمان]هم چنین به افرادی که حلال می خورند، کمک می کند
[ترجمه گوگل]این فقط این است که آن را نیز به افرادی که halal را مصرف می کنند
[ترجمه گوگل]این فقط این است که آن را نیز به افرادی که halal را مصرف می کنند
13. In Greece pita bread replaces the bun, in Israel it's kosher, in the Middle East halal.
[ترجمه ترگمان]در یونان نان بیات جایگزین نان می شود، در اسرائیل حلال، در خاور میانه حلال است
[ترجمه گوگل]در یونان، نان جایگزین نان می شود، در اسرائیل، خس خس، در حلال خاور میانه است
[ترجمه گوگل]در یونان، نان جایگزین نان می شود، در اسرائیل، خس خس، در حلال خاور میانه است
14. There are demands for prayer calls, no pork in kindergartens, nurses in veils, halal meals in prisons, and Muslims in elderly homes demanding to be ritually washed five times a day.
[ترجمه ترگمان]درخواست هایی برای درخواست های نماز، هیچ گوشت خوک در کودکستان ها، پرستاران در حجاب، غذاهای حلال در زندان ها و مسلمانان در خانه های سالمندان وجود دارد که خواستار مذهبی شدن ۵ بار در روز هستند
[ترجمه گوگل]خواسته های دعا های نماز، هیچ خوک در مهد کودک ها، پرستاران در حجاب، غذاهای حلال در زندان ها و مسلمانان در خانه های سالمندان وجود دارد که خواستار پنج بار در روز شستشو می شوند
[ترجمه گوگل]خواسته های دعا های نماز، هیچ خوک در مهد کودک ها، پرستاران در حجاب، غذاهای حلال در زندان ها و مسلمانان در خانه های سالمندان وجود دارد که خواستار پنج بار در روز شستشو می شوند
15. These globally approved, food - grade lubricants also acceptable for use in Kosher, Halal and vegetarian food manufacture.
[ترجمه ترگمان]این مواد روانکار در سطح جهانی نیز برای تولید مواد غذایی حلال، حلال و حلال قابل قبول هستند
[ترجمه گوگل]این روغن های دارای مواد غذایی معتبر برای استفاده در کوشر، حلال و تولید مواد غذایی گیاهی قابل قبول هستند
[ترجمه گوگل]این روغن های دارای مواد غذایی معتبر برای استفاده در کوشر، حلال و تولید مواد غذایی گیاهی قابل قبول هستند
کلمات دیگر: