(خودمانی - ناپسند) پخمه، سر بهوا، بی فکر
half assed
(خودمانی - ناپسند) پخمه، سر بهوا، بی فکر
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: (vulgar slang) unplanned or poorly planned; haphazard.
- Of course their half-assed scheme didn't work!
[ترجمه ترگمان] البته نقشه half جواب نداد
[ترجمه گوگل] البته طرح نیمه رسمی آنها کار نمی کرد!
[ترجمه گوگل] البته طرح نیمه رسمی آنها کار نمی کرد!
• (2) تعریف: incompetent; lacking knowledge or ability.
- Some half-assed plumber must have worked on these pipes.
[ترجمه ترگمان] یه لوله کش نیمه - باید روی این لوله ها کار می کرد
[ترجمه گوگل] بعضی از لوله کش های نیمه آهنی باید روی این لوله ها کار کرده باشند
[ترجمه گوگل] بعضی از لوله کش های نیمه آهنی باید روی این لوله ها کار کرده باشند
قید ( adverb )
• : تعریف: in an incompetent manner.
• incompetent, unskilled; random, haphazard
پیشنهاد کاربران
احمقانه
ناپخته
خام
بی فکر
هر فکر، برنامه و یا نقشه ای که به طور کامل مورد بررسی قرار نگرفته باشد
نصفه نیمه
نیمه کاره
نیمه تمام
غیر مسئولانه
سَرسَری
انجام دادن کاری بدون آنکه تمام تلاش و حواس خود را صرف آن کار کنید.
انجام دادن کاری بدون تعهد کامل.
غیر حرفه ای
ناوارد
ناآشنا به کار
نابلد
بی تجربه
ناشی
بی کفایت
شخصی که تجربه، مهارت و توانایی لازم برای انجام کاری را نداشته باشد.
ناپخته
خام
بی فکر
هر فکر، برنامه و یا نقشه ای که به طور کامل مورد بررسی قرار نگرفته باشد
نصفه نیمه
نیمه کاره
نیمه تمام
غیر مسئولانه
سَرسَری
انجام دادن کاری بدون آنکه تمام تلاش و حواس خود را صرف آن کار کنید.
انجام دادن کاری بدون تعهد کامل.
غیر حرفه ای
ناوارد
ناآشنا به کار
نابلد
بی تجربه
ناشی
بی کفایت
شخصی که تجربه، مهارت و توانایی لازم برای انجام کاری را نداشته باشد.
کلمات دیگر: