فاکتوری
facto
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• (latin) part of the phrase "de facto" (in practice, in fact)
see de facto.
see de facto.
جملات نمونه
1. an ex post facto law
قانونی که عطف به ماسبق می شود
2. training speech is ipso facto training in personality
آموزش سخنوری فی نفسه آموزش شخصیت است.
3. negotiating with them is tantamount to a de facto recognition of their government
مذاکره با آنها به مثابه به رسمیت شناسی بالفعل دولت آنها است.
4. The country has de facto independence now, and it will soon be recognized de jure by the world's governments.
[ترجمه ترگمان]این کشور اکنون استقلال بالقوه دارد و به زودی توسط دولت های جهان به رسمیت شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این کشور اکنون استقلال واقعی دارد و به زودی توسط دولت های جهان به طور دائم به رسمیت شناخته خواهد شد
[ترجمه گوگل]این کشور اکنون استقلال واقعی دارد و به زودی توسط دولت های جهان به طور دائم به رسمیت شناخته خواهد شد
5. If a crime occurs then there is, ipso facto, a guilty party.
[ترجمه ترگمان]اگر یک جرم رخ دهد، به خودی خود یک حزب گناه وجود دارد
[ترجمه گوگل]اگر یک جرم رخ دهد، وجود دارد، ipso facto، حزب گناهکار است
[ترجمه گوگل]اگر یک جرم رخ دهد، وجود دارد، ipso facto، حزب گناهکار است
6. This might be interpreted as a de facto recognition of the republic's independence.
[ترجمه ترگمان]این امر ممکن است به عنوان یک به رسمیت شناخته نشدن استقلال این جمهوری تفسیر شود
[ترجمه گوگل]این ممکن است به عنوان یک شناخت واقعی از استقلال جمهوری تفسیر شود
[ترجمه گوگل]این ممکن است به عنوان یک شناخت واقعی از استقلال جمهوری تفسیر شود
7. The city is rapidly becoming the de facto centre of the financial world.
[ترجمه ترگمان]این شهر به سرعت تبدیل به مرکز بالفعل دنیای مالی شده است
[ترجمه گوگل]این شهر به سرعت در حال تبدیل شدن به مرکز اصلی دنیای مالی است
[ترجمه گوگل]این شهر به سرعت در حال تبدیل شدن به مرکز اصلی دنیای مالی است
8. English is de facto the common language of much of the world today.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی در حال حاضر زبان مشترک بسیاری از مردم جهان است
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی عمدتا زبان مشترک بسیاری از جهان امروز است
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی عمدتا زبان مشترک بسیاری از جهان امروز است
9. He held power de jure and de facto .
[ترجمه ترگمان]او حق قانونی و غیر رسمی داشت
[ترجمه گوگل]او قدرت را به طور دائم و عمیق سپری کرد
[ترجمه گوگل]او قدرت را به طور دائم و عمیق سپری کرد
10. He was an outstanding pupil and, ipso facto, disliked by the rest of the class.
[ترجمه ترگمان]او شاگرد ممتاز و، بود و در نتیجه نیز از سایر بچه ها بدش نمی آمد
[ترجمه گوگل]او یک دانشمند برجسته بود و از طرف دیگر، از نظر بقیه کلاس ها مورد نفرت بود
[ترجمه گوگل]او یک دانشمند برجسته بود و از طرف دیگر، از نظر بقیه کلاس ها مورد نفرت بود
11. They will be de facto in a state of war.
[ترجمه ترگمان]آن ها عملا در وضعیت جنگ به سر می برند
[ترجمه گوگل]آنها در حقیقت جنگ خواهند بود
[ترجمه گوگل]آنها در حقیقت جنگ خواهند بود
12. He continued to rule the country de facto.
[ترجمه ترگمان]او همچنان به حکومت در این کشور ادامه داد
[ترجمه گوگل]او همچنان به حکومت بر کشور حقیقتا ادامه داد
[ترجمه گوگل]او همچنان به حکومت بر کشور حقیقتا ادامه داد
13. They've invited Joanne and her de facto for lunch on Sunday.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای ناهار روز یکشنبه، جووان و او را برای ناهار دعوت کردند
[ترجمه گوگل]آنها جوانی را دعوت کرده اند و او را برای ناهار در روز یکشنبه دعوت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها جوانی را دعوت کرده اند و او را برای ناهار در روز یکشنبه دعوت می کنند
14. Chops, our de facto Kiwi skipper and engineer, makes another valiant attempt to get it going with the starter cord.
[ترجمه ترگمان]رستوران Chops، کاپیتان و مهندس غیر مجاز ما، یک تلاش شجاعانه دیگر برای رسیدن به سیم شروع به کار می کند
[ترجمه گوگل]کراوات، کاپیتان و مهندس ما، عملا تلاش دیگری برای رسیدن به آن با بند ناف آغاز می کند
[ترجمه گوگل]کراوات، کاپیتان و مهندس ما، عملا تلاش دیگری برای رسیدن به آن با بند ناف آغاز می کند
15. The decisive ex post facto evidence of the benefits of union must therefore come from the united churches themselves.
[ترجمه ترگمان]بنابراین شواهد واقعی از مزایای اتحادیه باید خود از خود کلیساهای متحد باشد
[ترجمه گوگل]پس از آن، شواهد اثبات شده در مورد اثباتات مزبور اتحادیه باید از خود کلیساها متحد شوند
[ترجمه گوگل]پس از آن، شواهد اثبات شده در مورد اثباتات مزبور اتحادیه باید از خود کلیساها متحد شوند
کلمات دیگر: