(عامیانه) دادگرانه و درستکارانه
fair and square
(عامیانه) دادگرانه و درستکارانه
انگلیسی به انگلیسی
• decently, fairly, impartially, justly, equally
جملات نمونه
1. It was a good exchange, fair and square.
[ترجمه ترگمان]مبادله خوبی بود، عادلانه و خوب بود
[ترجمه گوگل]این تبادل خوب، منصفانه و مربع بود
[ترجمه گوگل]این تبادل خوب، منصفانه و مربع بود
2. We won the match fair and square.
[ترجمه ترگمان]ما مسابقه و میدان رو برنده شدیم
[ترجمه گوگل]ما مسابقات مسابقه ای و مربع را بردیم
[ترجمه گوگل]ما مسابقات مسابقه ای و مربع را بردیم
3. I told him fair and square to pack his bags.
[ترجمه ترگمان]به او گفتم که منصفانه است و square را جمع کند
[ترجمه گوگل]من به او عادلانه و مربع برای بسته بندی کیف های خود گفتم
[ترجمه گوگل]من به او عادلانه و مربع برای بسته بندی کیف های خود گفتم
4. He hit me fair and square on the nose.
[ترجمه ترگمان]صاف و پوست کنده به بینی من ضربه زد
[ترجمه گوگل]او به من عادلانه و مربع در بینی افتاد
[ترجمه گوگل]او به من عادلانه و مربع در بینی افتاد
5. We won the election fair and square.
[ترجمه ترگمان]ما برنده انتخابات و میدان انتخابات شدیم
[ترجمه گوگل]ما برنده مسابقه و میدان انتخابات شدیم
[ترجمه گوگل]ما برنده مسابقه و میدان انتخابات شدیم
6. I hit him fair and square on the nose.
[ترجمه ترگمان]صاف و پوست کنده به بینی او ضربه می زنم
[ترجمه گوگل]من به او عادلانه و مربع بر روی بینی ضربه زدم
[ترجمه گوگل]من به او عادلانه و مربع بر روی بینی ضربه زدم
7. I hit the target fair and square.
[ترجمه ترگمان]من هدف و میدان رو هدف قرار دادم
[ترجمه گوگل]من به نمایشگاه هدف و مربع ضربه
[ترجمه گوگل]من به نمایشگاه هدف و مربع ضربه
8. There are no excuses. We were beaten fair and square.
[ترجمه ترگمان]هیچ بهونه ای وجود نداره ما کاملا منصفانه و با هم برخورد کردیم
[ترجمه گوگل]هیچ اتهامی وجود ندارد ما عادی و مربع مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم
[ترجمه گوگل]هیچ اتهامی وجود ندارد ما عادی و مربع مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم
9. It had paid for its water, fair and square, and it wanted to let the valley survive.
[ترجمه ترگمان]بهای آب، عادلانه و مربع آن پرداخته شده بود و می خواست که دره زنده بماند
[ترجمه گوگل]این آب برای آب، عادلانه و مربع پرداخت شده بود و می خواست به این دره نفوذ کند
[ترجمه گوگل]این آب برای آب، عادلانه و مربع پرداخت شده بود و می خواست به این دره نفوذ کند
10. But she loved him fair and square.
[ترجمه ترگمان]اما او را زیبا و چهارگوش دوست می داشت
[ترجمه گوگل]اما او عاشقش و مربع بود
[ترجمه گوگل]اما او عاشقش و مربع بود
11. Although the team says it won the vote fair and square, stadium opponents accused the 49ers of stealing the election.
[ترجمه ترگمان]اگرچه این تیم می گوید که این تیم برنده انتخابات عادلانه و مربعی شده است، مخالفان این استادیوم ۴۹ نفر را متهم به دزدی این انتخابات کرده اند
[ترجمه گوگل]گرچه تیم می گوید که برنده مسابقه و مربع است، مخالفان ورزشگاه 49 سرباز را به سرقت دادن انتخابات متهم کردند
[ترجمه گوگل]گرچه تیم می گوید که برنده مسابقه و مربع است، مخالفان ورزشگاه 49 سرباز را به سرقت دادن انتخابات متهم کردند
12. I downed you, boy, fair and square; pricked you out like an oyster from its shell.
[ترجمه ترگمان]من تو را زمین انداختم، پسر، زیبا و مربعی؛ مثل یک صدف از صدف، شما را تیز کرده بود
[ترجمه گوگل]من شما را ببوسم، پسر، عادلانه و مربع؛ شما را مانند یک صدف از پوسته خود بیرون کشید
[ترجمه گوگل]من شما را ببوسم، پسر، عادلانه و مربع؛ شما را مانند یک صدف از پوسته خود بیرون کشید
13. I was only warning you fair and square.
[ترجمه ترگمان]من فقط به شما اخطار می دادم که منصفانه و منصفانه رفتار کنید
[ترجمه گوگل]من فقط هشدار دادم شما عادلانه و مربع است
[ترجمه گوگل]من فقط هشدار دادم شما عادلانه و مربع است
14. We won the game fair and square.
[ترجمه ترگمان] ما برنده بازی رو برنده شدیم
[ترجمه گوگل]ما برنده بازی عادلانه و مربع
[ترجمه گوگل]ما برنده بازی عادلانه و مربع
پیشنهاد کاربران
راست و بی پرده
جوانمردانه
با عدل و انصاف
در کمال مردانگی و رو راستی
با عدل و انصاف
در کمال مردانگی و رو راستی
بی چون و چرا
بی حرف و حدیث
بی حرف و حدیث
Honestly and according to the rules
صادقانه مطابق قوانین
صادقانه مطابق قوانین
کلمات دیگر: