با شکست مواجه شدن، به جایی نرسیدن، بهم خوردن
fall through
با شکست مواجه شدن، به جایی نرسیدن، بهم خوردن
انگلیسی به فارسی
به جایی نرسیدن، شکست خوردن
سقوط از طریق
انگلیسی به انگلیسی
• fail, not work out (of a plan, negotiations, etc.)
مترادف و متضاد
Be unsuccessful
Synonyms: abort, come to nothing/naught, to be cancelled, not to proceed
جملات نمونه
1. I never knew she was going to fall through the bloody ceiling and get knocked soft.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نمی دون ستم که اون از سقف لعنتی سقوط می کنه و نرم می شه
[ترجمه گوگل]من هرگز نمی دانستم که او از طریق سقف خونین سقوط می کند و نرم می شود
[ترجمه گوگل]من هرگز نمی دانستم که او از طریق سقف خونین سقوط می کند و نرم می شود
2. It was also harder for students to fall through the cracks.
[ترجمه ترگمان]همچنین برای دانش آموزان دشوارتر بود که از این شکاف ها به زمین بیفتند
[ترجمه گوگل]برای دانش آموزان نیز از این شکاف ها سخت تر بود
[ترجمه گوگل]برای دانش آموزان نیز از این شکاف ها سخت تر بود
3. Fall through the platform, and unless you're either amazingly brave or stupid head down the wind tunnel to the left.
[ترجمه ترگمان]از سکو برو پایین، و مگر اینکه به طور شگفت انگیزی شجاع باشی یا کله خری از تونل بادی به سمت چپ بری
[ترجمه گوگل]سقوط از طریق پلت فرم، و مگر اینکه شما شگفت آور شجاع یا احمقانه سر تونل باد به سمت چپ
[ترجمه گوگل]سقوط از طریق پلت فرم، و مگر اینکه شما شگفت آور شجاع یا احمقانه سر تونل باد به سمت چپ
4. Still, some children fall through the cracks.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، برخی از کودکان در حال سقوط از این شکاف ها هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از کودکان از طریق ترک شکسته می شوند
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از کودکان از طریق ترک شکسته می شوند
5. It was a death without dignity, a random fall through the cracks of a secret life.
[ترجمه ترگمان]این مرگ بدون وقار بود، تصادفی اتفاقی در شکاف های یک زندگی مخفی افتاده بود
[ترجمه گوگل]این یک مرگ بدون حرمت بود، یک سقوط تصادفی از شکاف یک زندگی مخفی
[ترجمه گوگل]این یک مرگ بدون حرمت بود، یک سقوط تصادفی از شکاف یک زندگی مخفی
6. At least we know it didn't fall through lack of effort.
[ترجمه farzad] حداقل میدانیم که دلیل شکست کوتاهی در تلاش نبود
[ترجمه ترگمان]حداقل میدونیم که این کار از دست دادن نبود[ترجمه گوگل]حداقل ما می دانیم که آن را از دست کم تلاش نکرد
7. Should they fall through in their present plans, the consequences will be fatal.
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها در طرح های کنونی خود سقوط کنند، عواقب آن مرگبار خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر آنها در برنامه های فعلی خود سقوط کنند، عواقب آن فاجعه خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر آنها در برنامه های فعلی خود سقوط کنند، عواقب آن فاجعه خواهد بود
8. Fixed rare issue where player would fall through the floor while in VATS.
[ترجمه ترگمان]ثابت کردن یک مساله نادر که در آن بازیکن می تواند در حین پرواز از روی زمین سقوط کند
[ترجمه گوگل]مسئله نادر ثابت که در آن بازیکن از طریق کف در حالی که در VATS سقوط می کند
[ترجمه گوگل]مسئله نادر ثابت که در آن بازیکن از طریق کف در حالی که در VATS سقوط می کند
9. Our plan for a picnic may fall through.
[ترجمه ترگمان]نقشه مون اینه که بریم پیکنیک
[ترجمه گوگل]طرح ما برای یک پیک نیک ممکن است از بین برود
[ترجمه گوگل]طرح ما برای یک پیک نیک ممکن است از بین برود
10. And words fall through me and always fool me Aan i can't react.
[ترجمه ترگمان]و کلمات از میان من رد می شوند و همیشه مرا گول می زنند، اما نمی توانم عکس العملی نشان دهم
[ترجمه گوگل]و کلمات از طریق من سقوط می کنند و همیشه من را احمق می دانند و من نمی توانم واکنش نشان دهم
[ترجمه گوگل]و کلمات از طریق من سقوط می کنند و همیشه من را احمق می دانند و من نمی توانم واکنش نشان دهم
11. A trip you've been psyched about may fall through, so have back - up plans ready.
[ترجمه ترگمان]یک سفر که ممکن است گرفتار شده باشید ممکن است از بین برود، بنابراین برنامه های پشتیبان برای شما آماده هستند
[ترجمه گوگل]یک سفر به شما در مورد روحیه ممکن است از بین برود، بنابراین برنامه های پشتیبان گیری آماده است
[ترجمه گوگل]یک سفر به شما در مورد روحیه ممکن است از بین برود، بنابراین برنامه های پشتیبان گیری آماده است
12. A masonry chimney that could crumble and fall through an unsupported roof.
[ترجمه ترگمان]یک دودکش سنگی که می تونه خرد بشه و از پشت یه پشت بام مخفی سقوط کنه
[ترجمه گوگل]یک دودکش سنگ تراشی که می تواند از طریق یک سقف پشتیبانی نشده فرو ریخت و سقوط کند
[ترجمه گوگل]یک دودکش سنگ تراشی که می تواند از طریق یک سقف پشتیبانی نشده فرو ریخت و سقوط کند
13. So your big plans fall through; are you going to go home sulk?
[ترجمه ترگمان]پس نقشه های بزرگ شما از بین می رود، آیا شما با اوقات تلخی به خانه می روید؟
[ترجمه گوگل]بنابراین برنامه های بزرگ شما از بین می رود؛ آیا می خواهید به خانه بروید؟
[ترجمه گوگل]بنابراین برنامه های بزرگ شما از بین می رود؛ آیا می خواهید به خانه بروید؟
14. You'd fall through the plaster.
[ترجمه ترگمان]تو از توی گچ خوردی زمین
[ترجمه گوگل]شما از طریق گچ سقوط می کنید
[ترجمه گوگل]شما از طریق گچ سقوط می کنید
پیشنهاد کاربران
افتادن
سقوط کردن
شکست خورده. ناموفق
The studio planned to make a movie of the book but the deal fell through
The studio planned to make a movie of the book but the deal fell through
یا شکست مواجه شدن
سر نگرفتن
به جایی نرسیدن
بهم خوردن
The deal fell through
معامله سر نگرفت/بهم خورد
به جایی نرسیدن
بهم خوردن
The deal fell through
معامله سر نگرفت/بهم خورد
به هم خوردن ( مثلا معامله )
To come to no fruition
To fail
The contract fell through
To come to no fruition
To fail
The contract fell through
کلمات دیگر: