کلمه جو
صفحه اصلی

faery

انگلیسی به فارسی

فست فود، جن وپری، جهان پریان


انگلیسی به انگلیسی

• fairy, nymph, pixy, imaginary small humanlike creature with supernatural powers; imaginary home of fairies

جملات نمونه

1. By night, faery lights flicker in the darkness, drifting behind the Everqueen's courtiers and illuminating the revels and feasting.
[ترجمه ترگمان]شب هنگام، چراغ های faery در تاریکی خاموش شدند و پشت سر درباریان و درباریان پرسه می زدند و the و ضیافت را روشن می کردند
[ترجمه گوگل]شبها، چراغ های خیره کننده در تاریکی سوسو می زنند، در پشت سرزمین های اروگوئین سوار می شوند و درخشندگی و شادمانی را نشان می دهند

2. The faery children began to chant "Aniday, Aniday, " and a cry sounded in my heart.
[ترجمه ترگمان]کودکان faery شروع به شعار \"Aniday، Aniday\" کردند و گریه در قلبم به صدا درآمد
[ترجمه گوگل]بچه های فیرینگ شروع به آواز خواندن 'Aniday، Aniday' و گریه در قلب من کردند

3. Note : Mountain Giant and Faery Dragon do not speak.
[ترجمه ترگمان]نکته: اژدهای غول پیکر و اژدها اژدها حرف نمی زنند
[ترجمه گوگل]توجه: کوه غول پیکر و اژدها فری صحبت نمی کنند

4. Beautiful faery in flowers for my turn out a set of beautiful clothes, the body is pink, blue down, I like it very much, she wish me more and more beautiful, sweet, Water bingo palace.
[ترجمه ترگمان]گل های زیبا در گل برای خاموش کردن لباس های زیبا، بدن من صورتی، آبی و آبی است و من آن را خیلی دوست دارم، او مرا بیشتر و زیباتر و زیباتر از قصر بینگو آرزو می کند
[ترجمه گوگل]فست فود زیبا در گلهای من مجموعه ای از لباس های زیبا را تشکیل می دهد، بدن صورتی، آبی است، من آن را بسیار دوست دارم، او به من آرزو بیشتر و زیبا تر، شیرین، کاشی یکنوع بازی شبیه لوتو آب

5. They hurried home to find it was but faery glamour.
[ترجمه ترگمان]آن ها با عجله به خانه رفتند تا آن را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]آنها به خانه می آمدند تا آن را پیدا کنند اما زرق و برق زشت بود

6. Youre a faery now, same as us, and can do anything we can do.
[ترجمه ترگمان]تو هم مثل ما a، و هر کاری از دستمان بربیاید انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]شما اکنون یک جادوگر هستید، همانند ما، و می توانید همه چیز را که می توانیم انجام دهیم انجام دهیم

7. As the cheering faded, Igel introduced each faery, the jumble of names clanged against my ears.
[ترجمه ترگمان]همان طور که صدای تشویق دآنش آموزآن به گوش می رسید، Igel یکدیگر را به هم معرفی کردند
[ترجمه گوگل]همانطور که فریاد زد، Igel هر یک از فریزرها را معرفی کرد، سر و صدای نامها علیه گوشهایم بود

8. Note: Mountain Giant and Faery Dragon don't speak.
[ترجمه ترگمان]توجه: کوه غول پیکر و اژدها اژدها حرف نمی زنند
[ترجمه گوگل]توجه: کوه غول پیکر و اژدها فری صحبت نمی کنند

9. More, Never have relish in the faery power Of unreflecting love!
[ترجمه ترگمان]بیشتر، هیچ وقت از قدرت faery خویش لذت نمی برد
[ترجمه گوگل]بیشتر، هرگز در قدرت بادوام از عاشق شدن لذت نبرید!

10. Our Irish faery terrors have about them something of make-believe.
[ترجمه ترگمان]ترس های faery ایرلندی ما در مورد آن ها چیزی برای باور کردن دارند
[ترجمه گوگل]ما ایرلندی ها وحشتناکی در مورد آنها چیزی از اعتماد به نفس است

11. The faery was never again seen. He drew his bleeding arm into the earth, thinking, as it is recorded, he had lost his hand through the treachery of the child.
[ترجمه ترگمان]faery دیگر هرگز دیده نمی شد دست خون آلود خود را روی زمین کشید و به فکر فرو رفت، همچنان که آن را ضبط کرده بود، دست خود را در میان خیانت بچه از دست داده بود
[ترجمه گوگل]هرگز دیده نشد او بازوی خونریزی خود را به زمین انداخت، فکر کرد، همانطور که ضبط شده، دست خود را از طریق خیانت فرزند از دست داده است

12. As the cheering faded, Igel introduced each faery, but the jumble of names clanged against my ears.
[ترجمه ترگمان]همچنان که هلهله و تشویق می شدند، Igel یکدیگر را به هم معرفی کردند، اما پر از اسم هایی که در گوش من قرار داشتند با صدای جرنگ جرنگ جرنگ جرنگ جرنگ جرنگ جرنگ جرنگ جرنگ جرنگ کردند
[ترجمه گوگل]همانطور که فریاد زد، Igel هر یک از فریزرها را معرفی کرد، اما سر و صدای نامها علیه گوشهایم بود

13. " The faery smiled and stared at me. "You need to eat something.
[ترجمه ترگمان]\"faery لبخند زد و به من خیره شد:\" تو باید چیزی بخوری
[ترجمه گوگل]فریزر لبخند زد و به من نگاه کرد شما باید چیزی بخورید

14. Clouds passed beneath the summer sun, rolling their shadows through the trees and across the faery camp.
[ترجمه ترگمان]ابرها از زیر آفتاب تابستان می گذشتند، سایه های خود را در میان درختان و در سرتاسر اردوگاه faery می گذشتند
[ترجمه گوگل]ابرها زیر آفتاب تابستان منتقل می شوند، سایه هایشان را از طریق درختان و در سراسر اردوگاه فیرینگ می گذارند

15. That I shall never look upon thee more, Never have relish in the faery power Of unreflecting love!
[ترجمه ترگمان]من هرگز بیش از این به تو نگاه نخواهم کرد و هرگز از قدرت faery خویش لذت نخواهم برد!
[ترجمه گوگل]که من هرگز به تو نگاه نمی کنم، هرگز در قدرت خیره کننده از عشق ناپایدار لذت نبرید!


کلمات دیگر: