کلمه جو
صفحه اصلی

economic indicator

انگلیسی به انگلیسی

• criterion or measure of the state of the economy

جملات نمونه

1. Economic indicators suggest that a recovery is on the way.
[ترجمه ترگمان]شاخص های اقتصادی نشان می دهند که بهبودی در حال انجام است
[ترجمه گوگل]شاخص های اقتصادی نشان می دهد که بهبود در راه است

2. All the main economic indicators suggest that trade is improving.
[ترجمه ترگمان]تمام شاخص های اقتصادی اصلی پیشنهاد می کنند که تجارت در حال بهبود است
[ترجمه گوگل]تمام شاخص های اقتصادی اصلی نشان می دهد که تجارت بهبود می یابد

3. The economic indicators for the end of the year are better than expected.
[ترجمه ترگمان]شاخص های اقتصادی برای پایان سال بهتر از انتظار مورد انتظار هستند
[ترجمه گوگل]شاخص های اقتصادی در پایان سال بهتر از انتظار می رود

4. Good economic indicators caused the share index to gain ten points.
[ترجمه ترگمان]شاخص های اقتصادی خوب باعث ایجاد شاخص سهام برای به دست آوردن ده امتیاز شدند
[ترجمه گوگل]شاخص های اقتصادی خوبی باعث شد که شاخص سهام به 10 امتیاز برسد

5. Since that time, the main economic indicators show an economy in decline.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان، شاخص های اقتصادی اصلی یک اقتصاد را در حال کاهش نشان می دهند
[ترجمه گوگل]از آن زمان، شاخص های اصلی اقتصادی نشان می دهد که اقتصاد در حال کاهش است

6. The most useful economic indicator to watch is consumer confidence.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین شاخص اقتصادی برای نظارت، اعتماد مصرف کننده است
[ترجمه گوگل]شاخص ترین شاخص اقتصادی برای تماشای اعتماد مصرف کننده است

7. Amongst the many economic indicators in an economy, interest rates arouse a great deal of public attention.
[ترجمه ترگمان]در میان بسیاری از شاخص های اقتصادی در یک اقتصاد، نرخ بهره، توجه عمومی را به خود جلب می کند
[ترجمه گوگل]در میان بسیاری از شاخص های اقتصادی در یک اقتصاد، نرخ های بهره موجب توجه بسیاری از مردم می شود

8. Good economic indicators masked widespread unease.
[ترجمه ترگمان]شاخص های اقتصادی خوب باعث ناراحتی عمومی شدند
[ترجمه گوگل]شاخص های اقتصادی خوب دچار ناراحتی گسترده شده اند

9. The economic indicators, to be sure, should put these worries in perspective.
[ترجمه ترگمان]شاخص های اقتصادی باید این نگرانی را در چشم انداز قرار دهند
[ترجمه گوگل]شاخص های اقتصادی، مطمئنا، باید این نگرانی ها را در نظر بگیرند

10. The Commerce Department's index of leading economic indicators fell twice as much as expected during November.
[ترجمه ترگمان]شاخص وزارت بازرگانی در زمینه شاخص های اقتصادی پیشرو دو برابر آنچه انتظار می رفت در ماه نوامبر کاهش یافت
[ترجمه گوگل]شاخص شاخص بازرگانی شاخص های بازرگانی اقتصادی دو برابر افزایش یافته است

11. Key economic indicators which Gaidar cited in his speech illustrated the depth of the economic crisis.
[ترجمه ترگمان]شاخص های کلیدی اقتصادی که در سخنرانی وی ذکر شد عمق بحران اقتصادی را نشان داد
[ترجمه گوگل]شاخص های کلیدی اقتصادی که گیدار در سخنانش اشاره کرد عمق بحران اقتصادی را نشان داد

12. Anticipated Economic Indicator and Investment Response in the Next Three Years.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی پیش بینی شده اقتصادی و واکنش سرمایه گذاری در سه سال آینده
[ترجمه گوگل]پیش بینی شاخص اقتصادی و پاسخ سرمایه گذاری در سه سال آینده

13. The results show that: In existing technical and economic indicator situation, the age at economic maturity of Chinese fir plantations is 17 years when the interest rate is 5%.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد: در وضعیت شاخص اقتصادی و اقتصادی موجود، سن در بلوغ اقتصادی مزارع صنوبر چینی ۱۷ سال است که نرخ بهره ۵ درصد است
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که: در شرایط کنونی شاخص های فنی و اقتصادی، سن بلوغ اقتصادی چغندرقند چینی 17 سال است که نرخ بهره 5 درصد است

14. Seasonal adjustment to an economic indicator makes it easier to discern the underlying trend.
[ترجمه ترگمان]تطبیق فصلی با یک شاخص اقتصادی درک روند اساسی را آسان تر می کند
[ترجمه گوگل]سازگاری فصلی با شاخص اقتصادی باعث می شود که روند تشریح اساسی آن را آسانتر کند


کلمات دیگر: