کلمه جو
صفحه اصلی

facilitation


آسان سازی، تسهیل، گره گشایی، کارگشایی، بشولش

انگلیسی به فارسی

آسان‌سازی، تسهیل، گره‌گشایی، کارگشایی، بشولش


(روانشناسی ـ آسان شدن فزاینده هر عمل در اثر تکرار آن) آسان‌کردی، آسانی، سهولت


تسهیلات


انگلیسی به انگلیسی

• making easy, act of helping to move forward, promotion, expedition

جملات نمونه

1. associative facilitation
آسان سازی تداعی

2. If this were not so, contextual facilitation of auditory word recognition would occur only for words at the end of clauses.
[ترجمه ترگمان]اگر این طور نبود، تسهیل contextual کلمه شنیداری تنها برای کلمات در پایان عبارات رخ می دهد
[ترجمه گوگل]اگر این چنین نبود، تسهیل درک متنی از شنیدن لغات شنیداری تنها برای کلمات در انتهای عبارات رخ می دهد

3. Social facilitation effect Working harder when in a group than when working alone.
[ترجمه ترگمان]اثر تسهیل اجتماعی وقتی در یک گروه سخت تر از زمانی که تنها کار می کند کار می کند
[ترجمه گوگل]اثر تسهیل اجتماعی کار سخت تر زمانی که در یک گروه از زمان کار به تنهایی

4. Additional therapies include 12-Step facilitation approaches that assist those with drinking problems in using self-help programs such as Alcoholics Anonymous (AA).
[ترجمه ترگمان]درمان های دیگر شامل رویکردهای تسهیل ۱۲ مرحله ای هستند که به افراد مبتلا به نوشیدن مشکلات در استفاده از برنامه های خود کمک مانند as Anonymous (AA)کمک می کنند
[ترجمه گوگل]درمان های اضافی شامل رویکردهای تسهیل کننده 12 مرحله ای است که به کمک افراد مبتلا به مشکالت آشامیدن در استفاده از برنامه های خودکفا مانند Alcoholics Anonymous (AA) کمک می کند

5. Be confident in your facilitation skills when standing up in front of a group.
[ترجمه ترگمان]زمانی که در مقابل یک گروه بایستید، به توانایی های facilitation خود اعتماد داشته باشید
[ترجمه گوگل]هنگام ایستادن در برابر گروه، اعتماد به مهارت های تسهیلات خود را دارید

6. Take so-called "facilitation payments", a highfaluting name for little bribes.
[ترجمه ترگمان]به اصطلاح \"پرداخته ای تسهیل\"، نام highfaluting برای گرفتن رشوه کوچک در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]به اصطلاح 'پرداخت کمک های مالی'، یک نام بلندپرواز برای رشوه های کوچک

7. Principle 8 of Facilitation: Resolution – Conflicts are Good!
[ترجمه ترگمان]اصل شماره ۸: حل اختلافات خوب است!
[ترجمه گوگل]اصل 8 تسهیل: قطعنامه - اختلافات خوب است!

8. The adjustment of agricultural structure has some facilitation to peasant's income increase. "
[ترجمه ترگمان]تعدیل ساختار کشاورزی به افزایش درآمد کشاورزان کمک کرده است \"
[ترجمه گوگل]تعدیل ساختار کشاورزی برخی از تسهیلات افزایش درآمد دهقانان را دارد '

9. Further improve financial services, trade promotion, investment facilitation.
[ترجمه ترگمان]بهبود بیشتر خدمات مالی، ارتقا تجارت، تسهیل سرمایه گذاری
[ترجمه گوگل]علاوه بر بهبود خدمات مالی، ارتقاء تجارت، تسهیل سرمایه گذاری

10. The facilitation of the contentious procedure and the diversification of the summary procedure have already become the basic trend of the legislation development of the criminal procedure.
[ترجمه ترگمان]تسهیل روند نزاع و تنوع روش خلاصه، در حال حاضر به روند اساسی توسعه قانون آیین دادرسی کیفری تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]تسهیل روند متضاد و تنوع بخشیدن به روند خلاصه شده، تبدیل به روند اصلی توسعه قوانین پرونده کیفری شده است

11. The results showed that the obvious facilitation of the accumulation of the dry matter and the yield was got by intercrop.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که تسهیل آشکار انباشت مواد خشک و محصول توسط intercrop بدست آمد
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که تسهیل آشکار تجمع ماده خشک و کاهش عملکرد توسط کشت مخلوط شده است

12. Leadership and facilitation are the shared responsibilities of each group member.
[ترجمه ترگمان]رهبری و تسهیل مسئولیت های مشترک هر یک از اعضای گروه هستند
[ترجمه گوگل]رهبری و تسهیل از مسئولیت های مشترک هر عضو گروه است

13. Objective: To explore the effect of neuromuscular facilitation combined with faradism on upper limbs function in hemiplegic patients with stroke.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر تسهیلات neuromuscular همراه با faradism در عملکرد اعضای بالاتر در بیماران hemiplegic با سکته
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثر تسهیل عصبی عضلانی همراه با افراطیسم بر عملکرد اندام فوقانی در بیماران همی پلژی سکته مغزی

14. Objective : To observe neuromuscular facilitation techniques in the strephenopodia after stroke.
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده تکنیک های تسهیل neuromuscular در the بعد از سکته
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده تکنیک های تسهیل کننده عصبی عضلانی در استرپنوکوپودیا پس از سکته مغزی

15. From a complexity stand point, facilitation is seen as a reductionist activity, reducing complexity to simple problems with simple outcomes and a simple path for getting there.
[ترجمه ترگمان]از نقطه نظر پیچیدگی، تسهیل به عنوان یک فعالیت تقلیل گرا، کاهش پیچیدگی به مشکلات ساده با پیامدهای ساده و یک مسیر ساده برای رسیدن به آنجا دیده می شود
[ترجمه گوگل]از نقطه نظر پیچیدگی، تسهیلات به عنوان یک فعالیت کاهش یافته، کاهش پیچیدگی به مشکلات ساده با نتایج ساده و یک مسیر ساده برای رسیدن به آن دیده می شود

پیشنهاد کاربران

تسهیل گری

حمایت و پشتیبانی

راه گشا ( برای مثال facilitation behaviors به معنای رفتار هایی است که باعث حل مشکلات در کارهای گروهی میشود . بنابراین ، رفتار های راه گشا ، مناسب ترین معنی برای آن است. )

تسهیل
آسان سازی
گره گشایی

در کسب و کار به معنای جلسه راهیابی و راه گشایی


کلمات دیگر: