مادربزرگ پری
fairy godmother
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• benevolent enchantress (in fairy tales); generous friend or benefactor
جملات نمونه
1. Cinderella's fairy godmother helped her go to the ball.
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی سیندرلا به او کمک کرد که به مجلس رقص برود
[ترجمه گوگل]مادربزرگ پری سیندرلا به او کمک کرد تا به توپ برود
[ترجمه گوگل]مادربزرگ پری سیندرلا به او کمک کرد تا به توپ برود
2. You'll need a fairy godmother to get you out of your present difficulties.
[ترجمه ترگمان]تو به مادرخونده پری نیاز داری تا تو رو از این مشکلات فعلی نجات بده
[ترجمه گوگل]شما به یک مادربزرگ پری نیاز دارید تا از مشکلات فعلی شما جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]شما به یک مادربزرگ پری نیاز دارید تا از مشکلات فعلی شما جلوگیری شود
3. The fairy godmother waved her magic wand over the cabbages and they turned into horses.
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او چوبدستی جادویی را روی کلم تکان داد و آن ها تبدیل به اسب شدند
[ترجمه گوگل]مادربزرگ پری مادرش را بر روی کلمهای جادو کرد و به اسب تبدیل شد
[ترجمه گوگل]مادربزرگ پری مادرش را بر روی کلمهای جادو کرد و به اسب تبدیل شد
4. The company played fairy godmother by deciding to sponsor the club for a further five years.
[ترجمه ترگمان]این شرکت با تصمیم گرفتن برای حمایت مالی از این باشگاه برای پنج سال دیگر، پری پری را بازی کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت با تصمیم دادن به حمایت از باشگاه به مدت پنج سال دیگر، مادربزرگ پری را بازی کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت با تصمیم دادن به حمایت از باشگاه به مدت پنج سال دیگر، مادربزرگ پری را بازی کرد
5. The fairy godmother waved her wand.
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او چوبدستیش را تکان داد
[ترجمه گوگل]مادربزرگ پری دستش را تکان داد
[ترجمه گوگل]مادربزرگ پری دستش را تکان داد
6. The Futher Education Funding Council: Futher Education's Fairy Godmother?
[ترجمه ترگمان]شورای سرمایه گذاری Futher:: Futher Education Education Godmother؟
[ترجمه گوگل]شورای تامین مالی آموزش و پرورش آینده: مادربزرگ پری آموزش و پرورش آینده؟
[ترجمه گوگل]شورای تامین مالی آموزش و پرورش آینده: مادربزرگ پری آموزش و پرورش آینده؟
7. Fairy godmother: You look so lovely, my dear.
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی فرشته، تو خیلی زیبا به نظر می رسی
[ترجمه گوگل]خدایا پری: شما خیلی دوست داشتنی، عزیزم
[ترجمه گوگل]خدایا پری: شما خیلی دوست داشتنی، عزیزم
8. Fairy godmother: I'm here by the door.
[ترجمه ترگمان]من اینجا کنار در هستم
[ترجمه گوگل]خدایان پری: من اینجا در کنار درب است
[ترجمه گوگل]خدایان پری: من اینجا در کنار درب است
9. Fairy godmother: Anything you want to.
[ترجمه ترگمان]: مادر خونده جن هر چی که بخوای
[ترجمه گوگل]خدایان پری: هر چیزی که می خواهید
[ترجمه گوگل]خدایان پری: هر چیزی که می خواهید
10. Sharpay: You're an employee, not a fairy godmother.
[ترجمه ترگمان]تو کارمند هستی نه یه مادرخونده
[ترجمه گوگل]Sharpay: شما یک کارمند هستید، نه یک مادر کرم پری
[ترجمه گوگل]Sharpay: شما یک کارمند هستید، نه یک مادر کرم پری
11. Fairy godmother: Come now. Dry those tears. We have work to do.
[ترجمه ترگمان] همین الان بیا اشک هایش را خشک کنید کار داریم که باید انجام بدیم
[ترجمه گوگل]خدایا پری: حالا بیا خشک کردن آن اشک ما کاری داریم که باید انجام دهیم
[ترجمه گوگل]خدایا پری: حالا بیا خشک کردن آن اشک ما کاری داریم که باید انجام دهیم
12. However, when a feisty, pumpernickel-loving fairy godmother takes them on a magical journey, they learn to their great surprise that Binah's life is not nearly as enviable as it had seemed.
[ترجمه ترگمان]با این حال، وقتی که یک پری با نشاط، پری - عاشق پری، آن ها را در یک سفر جادویی قرار می دهد، آن ها با شگفتی بزرگ خود یاد می گیرند که زندگی Binah تقریبا به همان اندازه که به نظر می رسید، enviable نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، زمانی که یک مادربزرگ پری دوست داشتنی، پومپرنیکل، آنها را در یک سفر جادویی می برد، آنها به تعجب بزرگ خود یاد می دهند که زندگی بینه به گونه ای که تقریبا غریب نیست، به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]با این حال، زمانی که یک مادربزرگ پری دوست داشتنی، پومپرنیکل، آنها را در یک سفر جادویی می برد، آنها به تعجب بزرگ خود یاد می دهند که زندگی بینه به گونه ای که تقریبا غریب نیست، به نظر می رسد
13. Mr Jones played fairy godmother to the boys and had a baseball field made for them.
[ترجمه ترگمان]آقای جونز یک پری fairy را برای پسرها بازی کرد و یک زمین بیسبال برای آن ها داشت
[ترجمه گوگل]آقای جونز مادربزرگ پری به پسران بازی کرد و یک میدان بیس بال برای آنها ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]آقای جونز مادربزرگ پری به پسران بازی کرد و یک میدان بیس بال برای آنها ایجاد کرد
14. She was a fairy godmother to her poorer friends.
[ترجمه ترگمان]او مادر تعمیدی او بود و از دوستان فقیرتر او بود
[ترجمه گوگل]او یک مادر خاله افسانه برای دوستان فقیرش بود
[ترجمه گوگل]او یک مادر خاله افسانه برای دوستان فقیرش بود
پیشنهاد کاربران
فرشته نگهبان، فرشته نجات
کلمات دیگر: