(واگن مسافری) نیمکت قابل تبدیل به تختخواب، تختک، تختک first class compartments have four couchettes کوپههای درجه یک، چهار تختک دارند
couchette
(واگن مسافری) نیمکت قابل تبدیل به تختخواب، تختک، تختک first class compartments have four couchettes کوپههای درجه یک، چهار تختک دارند
انگلیسی به فارسی
(واگن مسافری) نیمکت قابل تبدیل به تختخواب، تختک
couchette
انگلیسی به انگلیسی
• seat changeable to bed; sleeping berth in a train passenger compartment; compartment containing sleeping berths
a couchette is a bed in a railway carriage or ferry boat, which is either folded against the wall or used as an ordinary seat during the day.
a couchette is a bed in a railway carriage or ferry boat, which is either folded against the wall or used as an ordinary seat during the day.
جملات نمونه
1. She sat on the opposite couchette and picked up the paperback he had been reading.
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت مقابل نشست و کتاب paperback را که می خواند برداشت
[ترجمه گوگل]او در کنار هم قرار گرفت و کاغذی را که خواند خواند
[ترجمه گوگل]او در کنار هم قرار گرفت و کاغذی را که خواند خواند
2. Graham tossed the paperback on to the opposite couchette and made his way to the dining car.
[ترجمه ترگمان]گراه ام کتاب را به طرف the پرت کرد و راهش را به سمت ماشین ناهار خوری کشید
[ترجمه گوگل]گراهام کاغذی را به سمت آشپزخانه مقابل گذاشت و راه خود را به ماشین ناهارخواری برد
[ترجمه گوگل]گراهام کاغذی را به سمت آشپزخانه مقابل گذاشت و راه خود را به ماشین ناهارخواری برد
3. If you are lucky enough to get a couchette, you spend half the night staring at the small blue light in the ceiling, or fumbling to find your ticket for inspection.
[ترجمه ترگمان]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشی، نصف شب را به نور آبی رنگ سقف نگاه می کنی، یا برای بازرسی بلیت خودت را پیدا می کنی
[ترجمه گوگل]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید تا بتوانید یک کوسن را بخرید، نصف شب را در نور کم نور آفتاب در سقف می گذارید و یا برای پیدا کردن بلیط خود برای بازرسی، بی حوصله می شوید
[ترجمه گوگل]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید تا بتوانید یک کوسن را بخرید، نصف شب را در نور کم نور آفتاب در سقف می گذارید و یا برای پیدا کردن بلیط خود برای بازرسی، بی حوصله می شوید
4. If you are lucky enough to get a couchette, you spend half the night staring at the swore blue light in the ceiling.
[ترجمه ترگمان]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشی که a را بگیری نصف شب را به نور آبی رنگ سقف خیره شده ای
[ترجمه گوگل]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید تا بتوانید یک کوسن را بخرید، نصف شب را به نور آفتاب سوخته در سقف می اندازید
[ترجمه گوگل]اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید تا بتوانید یک کوسن را بخرید، نصف شب را به نور آفتاب سوخته در سقف می اندازید
5. It is a moment before the long hours in cramped quarters, which makes up spending a night in a couchette.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه طول می کشد تا ساعت های طولانی در سالن تنگ و تنگ غروب کند و شب را در a بگذراند
[ترجمه گوگل]این یک لحظه قبل از ساعت های طولانی در مکان های تنگ است، که باعث صرف یک شب در یک اتاق خواب می شود
[ترجمه گوگل]این یک لحظه قبل از ساعت های طولانی در مکان های تنگ است، که باعث صرف یک شب در یک اتاق خواب می شود
6. Andy Bull gets to grips with power cables, security guards, nail - biting finishes - and couchette companions.
[ترجمه ترگمان]اندی بول می خواهد با کابل های برق، نگهبانان امنیتی، finishes ناخن، و همراهان couchette دست و پنجه نرم کند
[ترجمه گوگل]اندی بول می تواند با کابل های برق، نگهبانان، ناخن ها، بثورات و همراهان هماهنگ شود
[ترجمه گوگل]اندی بول می تواند با کابل های برق، نگهبانان، ناخن ها، بثورات و همراهان هماهنگ شود
7. Nevertheless that night he went to the theatre in Berlin, took a train to Munich and slept well in his couchette.
[ترجمه ترگمان]با وجود این، آن شب به تئاتر در برلین رفت، قطاری را به مونیخ برد و در couchette به خوبی خوابید
[ترجمه گوگل]با این وجود این شب او به تئاتر برلین رفت، قطار به مونیخ رفت و به خوبی در خوابگاه خود خوابید
[ترجمه گوگل]با این وجود این شب او به تئاتر برلین رفت، قطار به مونیخ رفت و به خوبی در خوابگاه خود خوابید
First-class compartments have four couchettes.
کوپههای درجه یک، چهار تختک دارند.
کلمات دیگر: