کلمه جو
صفحه اصلی

complied

انگلیسی به فارسی

مطابق، موافقت کردن، براوردن، اجابت کردن، قانع کردن


جملات نمونه

1. he complied with all of the regulations
او از همه ی مقررات پیروی کرد.

پیشنهاد کاربران

complied with = رعایت کردن


ر عایت


کلمات دیگر: