کلمه جو
صفحه اصلی

bagged


(خودمانی) مست

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) مست


کیسه ای، باد کردن، ربودن، طلب کردن


انگلیسی به انگلیسی

• placed into bag; caused to swell or bulge

جملات نمونه

1. he bagged two fugitives within five minutes
در ظرف پنج دقیقه دو فراری را گرفتار کرد.

2. the hunter bagged two wild ducks
شکارچی دو مرغابی وحشی شکار کرد.

3. as i was paying, the shop boy bagged the fruits
من که پول می دادم شاگرد مغازه میوه ها را در پاکت گذاشت.

4. She bagged a fabulous fortune according to the will.
[ترجمه ترگمان]اون براساس وصیت نامه یه شانس فوق العاده رو به دست گرفت
[ترجمه گوگل]او با توجه به اراده، ثروت شگفت انگیز را بگشاید

5. He bagged anecdotes for a dictionary.
[ترجمه ترگمان]داستان ها را برای یک فرهنگ لغت به دست آورد
[ترجمه گوگل]او علامت هایی را برای یک فرهنگ لغت گذاشت

6. We bagged up the money before we closed the shop.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه مغازه رو ببندیم پول رو جمع کردیم
[ترجمه گوگل]ما قبل از اینکه فروشگاه را بسته کردیم، پول را جمع کردیم

7. The pilot bagged two enemy planes.
[ترجمه ترگمان]خلبان دو هواپیمای دشمن را به دست آورد
[ترجمه گوگل]خلبان دو هواپیمای دشمن را بمباران کرد

8. Larsson bagged his thirtieth goal of the season in Celtic's win.
[ترجمه ترگمان]لارسون هدف سی ام خود در این فصل در پیروزی سلتیک را کسب کرد
[ترجمه گوگل]لارسون هدف سی و هفتم این فصل را در پیروزی سلتیک گذاشت

9. We bagged ten fish in two hours.
[ترجمه ترگمان] تا دو ساعت دیگه ۱۰ تا ماهی رو جمع کردیم
[ترجمه گوگل]ما دو ماهی را ده ماهی گرفتیم

10. The fruit is washed, sorted and bagged at the farm.
[ترجمه ترگمان]میوه ها شسته شده، مرتب شده و در مزرعه آورده می شوند
[ترجمه گوگل]میوه شسته شده، مرتب شده و در مزرعه بسته بندی می شود

11. Dublin bagged two goals in last night's win.
[ترجمه ترگمان]دوبلین در شب گذشته دو گل به دست آورد
[ترجمه گوگل]دوبلین دو گل در پیروزی شب گذشته گرفت

12. The vegetables are bagged up on the farm and then sent out to the shop.
[ترجمه ترگمان]سبزیجات در مزرعه پرورش داده می شوند و سپس به مغازه فرستاده می شوند
[ترجمه گوگل]سبزیجات در مزرعه بسته بندی می شوند و سپس به فروشگاه می روند

13. His socks bagged at the ankles.
[ترجمه ترگمان]جوراب های او از مچ پاهایش بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]جوراب او در مچ پا قرار داشت

14. Her trousers bagged at the knees.
[ترجمه ترگمان]شلوارش زانو زده بود
[ترجمه گوگل]شلوار خود را در زانو قرار داد

پیشنهاد کاربران

بدست آوردن، به جیب زدن، بحساب خود واریز کردن2نایل شدن، به انجام رساندن. . . He bagged a profit from the sale. از فروشش سود برد.


کلمات دیگر: