کلمه جو
صفحه اصلی

dawn on someone

انگلیسی به انگلیسی

• occur to someone, come to someone's mind (i.e. thought, idea, understanding)

پیشنهاد کاربران

آگاه شدن - بتدریج روشن شدن

It dawned on me that Sara had been right all along
برای اولین بار متوجه شدم که تمام مدت حق با سارا بود.

تازه متوجه شدن، تازه فهمیدن

دوهزاریِ کسی افتادن


کلمات دیگر: