gassed

(خودمانی) سیاه مست، مست و خراب

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) سیاه مست، مست و خراب، مست

گازدار، گازدار کردن، با گاز خفه کردن، اتومبیل را بنزین زدن

انگلیسی به انگلیسی

• poisoned by gas; drunk (slang)

جملات نمونه

1. thousands of civilians were ruthlessly gassed

هزاران نفر غیرنظامی را بی رحمانه با گاز کشتند.

2. She was badly gassed in the war.

[ترجمه ترگمان]او در جنگ پر از گاز بود
[ترجمه گوگل]او در جنگ به شدت گازدیده بود

3. She couldn't face the future and gassed herself.

[ترجمه ترگمان]او نمی توانست با آینده روبرو شود و herself کند
[ترجمه گوگل]او نمی توانست با آینده روبرو شود و خود را گازدار کند

4. He was badly gassed in the war.

[ترجمه ترگمان]او در جنگ پر از گاز بود
[ترجمه گوگل]او در جنگ بسیار گاز گرفت

5. Hundreds of thousands of soldiers were gassed in the First World War.

[ترجمه ترگمان]صدها هزار سرباز در جنگ جهانی اول کشته شدند
[ترجمه گوگل]صدها هزار سرباز در جنگ جهانی اول گاز دادند

6. He was gassed in the war.

[ترجمه ترگمان]اون تو جنگ گاز زده شد
[ترجمه گوگل]او در جنگ گاز گرفت

7. Have you gassed up the car?

[ترجمه ترگمان]تو ماشین رو پر کردی؟
[ترجمه گوگل]آیا ماشین را گاز زده اید؟

8. He drove forward, shifted into reverse, gassed it and braked.

[ترجمه ترگمان]به جلو حرکت کرد، دنده عقب رفت و گاز زد و ترمز کرد
[ترجمه گوگل]او به جلو حرکت کرد، به سمت عقب حرکت کرد، آن را گاز گرفت و به عقب متوقف شد

9. He said it was accidentally gassed when he left his car engine running.

[ترجمه ترگمان]او گفت که این گاز به طور تصادفی زمانی که موتور اتومبیل را در حال دویدن گذاشت، مورد گاز قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او گفت که به طور تصادفی با گاز خرد شده در حالی که موتور ماشین خود را در حال اجرا است را ترک کرد

10. George gassed up the car.

[ترجمه ترگمان]جورج اتومبیل را پر کرد
[ترجمه گوگل]جورج گاز را گاز زد تا ماشین

11. 5000 civilians were gassed to death by the army.

[ترجمه ترگمان]حدود ۵۰۰۰ غیرنظامی توسط ارتش به ضرب گلوله کشته شدند
[ترجمه گوگل]5000 غیرنظامی توسط ارتش به قتل رسیدند

12. The despot gassed the rebellious tribes.

[ترجمه ترگمان]این فرد مستبد با قبایل شورشی مورد اصابت گلوله قرار گرفت
[ترجمه گوگل]بی رحمانه قبایل مظلوم را گاز گرفت

13. Some have already been gassed in Auschwitz, their American citizenship has become a useless mockery.

[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها قبلا با گاز شیمیایی در آشویتز برده شده بودند، شهروندی آمریکایی آن ها به یک مسخره بی فایده تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها در آشویتس گاز گرفته شده اند، شهروندی آمریکایی آنها تبدیل به یک خیانت بی فایده شده است

14. " he said as he gassed up a snow blower to clear his driveway. "At least I'll save a few bucks on my electric bill.

[ترجمه ترگمان]هنگامی که دستگاه دمنده برف را گاز زد، گفت: \" حداقل من چند دلار در قبض برق خودم ذخیره می کنم
[ترجمه گوگل]'او گفت: او به عنوان یک گاز دمنده برف گاز برای روشن شدن راه خود را 'حداقل من چند دلار در صورتحساب برقم ذخیره خواهم کرد

پیشنهاد کاربران

۱. به شدت مست
۲. به شدت هیجان زده
۳. خسته و کوفته
۴. مغرور

تمام اینا شدنیه بسته به جایگاه تو جمله ولی دوتای اول معروف ترن

🌠 very excited:
I'm so gassed about my party on Saturday.
How gassed were you when you realized you'd won ?

🌠 1st Slang : DRUNK
2nd Slang : drained of energy - SPENT - EXHAUSTED

🌠 When one is overwhelmed or cannot hold your excitement any longer. You are gassed. If you believe you are the dogs bollocks, you are gassed.
◀️ I'm gassed I just got paid �4000 for a weeks work fam!

🌠To be very excited or happy
Mate I got tickets for the Split The Dealer gig tonight! I’m so #GASSED!!!

🌠Completely and utterly intoxicated to the point where most of the night's events will not be remembered the following day.
I got so gassed up last night, I jumped out of a moving taxi and puked all over the side of the road

🌠 The state of being excessively under the influence of marijuana. Alluding to the state of matter in which marijuana goes from solid ( bud/leaves ) to a gas ( smoke )

Dude1: "Yo, want another hit, bro?"
Dude2: "Nah, dude, I am so gassed right now. "

🌠Full of one's self, especially when they think that someone is hitting on them.
The young man said the young girl's hostile reply made her seem gassed after he asked her her age.

🌠The state of being extraordinarily high, often to the point of temporary paralysis.
"I'm not going anywhere, that blunt's got me gassed. "

🌠 Being happy about something. Excited for a specific reason. Hopeful for something.
Im gassed cuz i getta new pair of kicks dis week.

کلمات دیگر: