زخم، بریدگی، جای زخم در صورت، الت تناسلی زن، مقاربت جنسی، توخالی، لاف، بد منظر، زشت، زیرک، خوش لباس، زخم زدن، بریدن، شکافدارکردن، پرحرفی کردن
gashed
زخم، بریدگی، جای زخم در صورت، الت تناسلی زن، مقاربت جنسی، توخالی، لاف، بد منظر، زشت، زیرک، خوش لباس، زخم زدن، بریدن، شکافدارکردن، پرحرفی کردن
انگلیسی به فارسی
گاز گرفته، زخم زدن، بریدن، شکافدار کردن
انگلیسی به انگلیسی
• cut, slashed, lacerated
جملات نمونه
1. the knife gashed his finger
چاقو دستش را مجروح کرد.
2. She was gashed in the face with a broken bottle.
[ترجمه ترگمان]صورتش با بطری شکسته چاک خورده بود
[ترجمه گوگل]او با صورت با یک بطری شلقه ای گاز گرفت
[ترجمه گوگل]او با صورت با یک بطری شلقه ای گاز گرفت
3. He gashed his hand on a sharp piece of rock.
[ترجمه ترگمان]دستش را روی یک تکه سنگ تیز شکست
[ترجمه گوگل]او دستش را بر روی یک قطعه سنگ تیز کرد
[ترجمه گوگل]او دستش را بر روی یک قطعه سنگ تیز کرد
4. He gashed his arm on a piece of broken glass.
[ترجمه ترگمان]دستش را روی تکه ای از شیشه شکسته شکست
[ترجمه گوگل]او بازویش را بر روی یک تکه شیشه شلاق زد
[ترجمه گوگل]او بازویش را بر روی یک تکه شیشه شلاق زد
5. She slipped on a rock and gashed her knee.
[ترجمه ترگمان]او روی سنگ لیز خورد و زانویش را شکست
[ترجمه گوگل]او بر روی سنگ تکان داد و زانویش را زد
[ترجمه گوگل]او بر روی سنگ تکان داد و زانویش را زد
6. One day Frank gashed his hand on a bit of broken glass.
[ترجمه ترگمان]یک روز فرانک دستش را روی تکه شیشه شکسته کشید
[ترجمه گوگل]یک روز فرانک دستش را روی کمی شیشه شلاق زد
[ترجمه گوگل]یک روز فرانک دستش را روی کمی شیشه شلاق زد
7. The area between his gashed top lip and his nose was heavily bruised.
[ترجمه ترگمان]ناحیه بین لب شکافته شده او و بینی او به شدت کبود شده بود
[ترجمه گوگل]ناحیه بین لب بالای بینی و بینی او به شدت کبود شد
[ترجمه گوگل]ناحیه بین لب بالای بینی و بینی او به شدت کبود شد
8. Ralemberg and his wife sprawled there, their throats gashed from ear to ear.
[ترجمه ترگمان]Ralemberg و همسرش روی زمین ولو شده بودند و گلوی آن ها از گوش تا گوش باز شده بود
[ترجمه گوگل]رالمبرگ و همسرش در آنجا پراکنده بودند، گلوهایشان از گوش به گوش میچرخیدند
[ترجمه گوگل]رالمبرگ و همسرش در آنجا پراکنده بودند، گلوهایشان از گوش به گوش میچرخیدند
9. He gashed his leg on the broken bottle.
[ترجمه ترگمان]پایش را روی بطری شکسته شکست
[ترجمه گوگل]او پای خود را بر روی بطری شکسته گذاشت
[ترجمه گوگل]او پای خود را بر روی بطری شکسته گذاشت
10. When he gashed on the cacti with his broken shell, there would be clear and ropy juice by which the snail could satisfy his thirst and moisten his body.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که با پوسته شکسته خود، کاکتوس را شکافت، آب شفاف و آبدار وجود داشت که در آن حلزون می توانست تشنگی خود را ارضا کند و بدنش را تر کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که او با کیک خرد شده اش خرد شده بود، آب آشامیدنی و نیشکر وجود دارد که حلزون می تواند تشنگی خود را تحمل کند و بدن او را مرطوب سازد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او با کیک خرد شده اش خرد شده بود، آب آشامیدنی و نیشکر وجود دارد که حلزون می تواند تشنگی خود را تحمل کند و بدن او را مرطوب سازد
11. He gashed the tree with a saw.
[ترجمه ترگمان] اون درخت رو با یه دید سوراخ کرد
[ترجمه گوگل]او درخت را با یک اره گریخت
[ترجمه گوگل]او درخت را با یک اره گریخت
12. He gashed his arm on a window last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب دستش را روی یک پنجره شکست
[ترجمه گوگل]او شب گذشته دستش را روی پنجره گذاشت
[ترجمه گوگل]او شب گذشته دستش را روی پنجره گذاشت
13. They nipped and bit . They clawed and gashed. They chewed and tugged.
[ترجمه ترگمان]همدیگر را گاز گرفتند و گاز گرفتند با چنگ و دندون زخمی شدن جوید و کشید
[ترجمه گوگل]آنها خراشیده و کمی آنها زانو زده و گاز گرفتند آنها جویدن و تزیین کردند
[ترجمه گوگل]آنها خراشیده و کمی آنها زانو زده و گاز گرفتند آنها جویدن و تزیین کردند
14. He gashed his foot on a piece of broken glass.
[ترجمه ترگمان]پایش را روی تکه ای از شیشه شکسته شکست
[ترجمه گوگل]او پای خود را بر روی یک قطعه شیشه شکسته گذاشت
[ترجمه گوگل]او پای خود را بر روی یک قطعه شیشه شکسته گذاشت
15. Oil gashed out from the broken pipe.
[ترجمه ترگمان] روغن Oil از لوله شکسته خارج شد
[ترجمه گوگل]نفت از لوله شکسته خارج شده است
[ترجمه گوگل]نفت از لوله شکسته خارج شده است
کلمات دیگر: