کلمه جو
صفحه اصلی

cambered


خمیده کردن، منحنی کردن، قوز یا خمیدگی اندک، تحدب کم، تیر یا الوار خمیده و کج

انگلیسی به فارسی

زخمی شد، خمیده کردن، منحنی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• arched, curved

جملات نمونه

1. the ship's deck is quite steeply cambered at this point
عرشه ی کشتی در اینجا دارای شیب زیادی به سوی طرفین است.


کلمات دیگر: