• financial plan in which income is equal to spending
balanced budget
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Any balanced budget amendment has to have some exceptions and some implementation provisions.
[ترجمه ترگمان]هر اصلاحیه بودجه متوازن باید برخی استثناها و برخی مفاد اجرایی داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر اصلاحیه بودجه متعادل باید برخی موارد استثنایی و مقررات اجرایی داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر اصلاحیه بودجه متعادل باید برخی موارد استثنایی و مقررات اجرایی داشته باشد
2. Without the balanced budget amendment, the jury remains out on both questions.
[ترجمه ترگمان]بدون اصلاح بودجه متوازن، هیات منصفه در هر دو سوال باقی می ماند
[ترجمه گوگل]بدون اصلاح بودجه متوازن، هیئت منصفه در هر دو سؤال باقی می ماند
[ترجمه گوگل]بدون اصلاح بودجه متوازن، هیئت منصفه در هر دو سؤال باقی می ماند
3. I believe the balanced budget amendment proposal would subject the nation to unacceptable economic risks in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که طرح پیشنهادی اصلاح بودجه متوازن، کشور را به خطرات اقتصادی غیرقابل پذیرش برای همیشه تبدیل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که پیشنهاد اصلاحات بودجه متعادل، ملت را به خطرات اقتصادی غیر قابل قبول در آینده تبدیل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که پیشنهاد اصلاحات بودجه متعادل، ملت را به خطرات اقتصادی غیر قابل قبول در آینده تبدیل خواهد کرد
4. Dole has promised to seek a balanced budget by 200 but he also realizes that the government must continue to function.
[ترجمه ترگمان]دول وعده داده است که به دنبال یک بودجه متوازن تا ۲۰۰ نفر باشد، اما او همچنین می فهمد که دولت باید به فعالیت خود ادامه دهد
[ترجمه گوگل]دال وعده داده است که به دنبال یک بودجه متعادل با 200 باشد، اما او همچنین متوجه می شود که دولت باید به کار خود ادامه دهد
[ترجمه گوگل]دال وعده داده است که به دنبال یک بودجه متعادل با 200 باشد، اما او همچنین متوجه می شود که دولت باید به کار خود ادامه دهد
5. In other words, in this model, the balanced budget multiplier is equal to
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، در این مدل، ضریب توازن متوازن برابر است با
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، در این مدل، ضریب بودجه متوازن برابر است
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، در این مدل، ضریب بودجه متوازن برابر است
6. The balanced budget amendment was born out of the monster deficits that followed this act of recklessness.
[ترجمه ترگمان]متمم بودجه متوازن در خارج از کسری بودجه هیولا به دنیا آمد که به دنبال این اقدام بی بند و بی احتیاطی بود
[ترجمه گوگل]اصلاح بودجه متوازن از کمبود هیولا ناشی شد که به دنبال این اقدام بی پروایی بود
[ترجمه گوگل]اصلاح بودجه متوازن از کمبود هیولا ناشی شد که به دنبال این اقدام بی پروایی بود
7. He simply promised the addition of a balanced budget amendment to the Constitution and asked voters to trust him to reduce spending.
[ترجمه ترگمان]او به سادگی وعده اضافه کردن یک متمم بودجه متوازن به قانون اساسی را داد و از رای دهندگان خواست تا به او اعتماد کنند تا مخارج را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]او به سادگی قول داد که یک اصلاحیه متعادل بودجه را به قانون اساسی بپردازد و از رای دهندگان خواسته است به وی اعتماد کند تا هزینه ها را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]او به سادگی قول داد که یک اصلاحیه متعادل بودجه را به قانون اساسی بپردازد و از رای دهندگان خواسته است به وی اعتماد کند تا هزینه ها را کاهش دهد
8. Bill Clinton vetoed the balanced budget.
[ترجمه ترگمان]بیل کلینتون بودجه متوازن را وتو کرد
[ترجمه گوگل]بیل کلینتون بودجه متعادل را وتو کرد
[ترجمه گوگل]بیل کلینتون بودجه متعادل را وتو کرد
9. A balanced budget amendment is often offered as a solution.
[ترجمه ترگمان]یک متمم بودجه متوازن اغلب بعنوان یک راه حل پیشنهاد می شود
[ترجمه گوگل]اصلاح بودجه متوازن اغلب به عنوان یک راه حل ارائه می شود
[ترجمه گوگل]اصلاح بودجه متوازن اغلب به عنوان یک راه حل ارائه می شود
10. We have won the crusade for a balanced budget with tax relief.
[ترجمه ترگمان]ما این جنگ صلیبی را برای یک بودجه متوازن با آسودگی مالیاتی به دست آوردیم
[ترجمه گوگل]ما جنگ صلیبی را برای بودجه متعادل با تمدید مالیات به دست آورده ایم
[ترجمه گوگل]ما جنگ صلیبی را برای بودجه متعادل با تمدید مالیات به دست آورده ایم
11. The Senate majority leader talked about a balanced budget, smaller government, lower taxes, and a strong foreign policy.
[ترجمه ترگمان]رهبر اکثریت سنا در مورد یک بودجه متوازن، دولت کوچک تر، مالیات های کم تر و سیاست خارجی قوی سخن گفت
[ترجمه گوگل]رهبر اکثریت مجلس سنای آمریکا در مورد بودجه متعادل، دولت کوچکتر، مالیات پایین تر و یک سیاست خارجی قوی صحبت کرد
[ترجمه گوگل]رهبر اکثریت مجلس سنای آمریکا در مورد بودجه متعادل، دولت کوچکتر، مالیات پایین تر و یک سیاست خارجی قوی صحبت کرد
12. The president, who repeatedly called for a balanced budget, was talking Republican talk.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور که بارها خواستار یک بودجه متوازن شده بود، سخنرانی جمهوریخواهان را مورد بحث قرار داد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور، که بارها و بارها خواستار بودجه متعادل شده بود، گفتگو با جمهوری خواهان بود
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور، که بارها و بارها خواستار بودجه متعادل شده بود، گفتگو با جمهوری خواهان بود
13. Thereafter, the conventional insistence on the balanced budget under all circumstances and at all levels of economic activity was in retreat.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پافشاری معمولی بر بودجه متوازن تحت همه شرایط و در تمام سطوح فعالیت اقتصادی کاهش یافت
[ترجمه گوگل]پس از آن، اصرار مرسوم در بودجه متعادل در هر شرایطی و در تمام سطوح فعالیت اقتصادی، در عقب نشینی بود
[ترجمه گوگل]پس از آن، اصرار مرسوم در بودجه متعادل در هر شرایطی و در تمام سطوح فعالیت اقتصادی، در عقب نشینی بود
14. In a real sense, the balanced budget amendment is an insurance policy against a bad budget deal.
[ترجمه ترگمان]به مفهوم واقعی، متمم بودجه متوازن، یک سیاست بیمه در برابر یک معامله بودجه نامناسب است
[ترجمه گوگل]به اصطلاح واقعی، اصلاح بودجه متوازن یک سیاست بیمه در برابر معامله بودجه بد است
[ترجمه گوگل]به اصطلاح واقعی، اصلاح بودجه متوازن یک سیاست بیمه در برابر معامله بودجه بد است
15. In the conventional wisdom, none the less, the balanced budget remained of paramount importance.
[ترجمه ترگمان]در حکمت متعارف، هیچ یک از بودجه متوازن از اهمیت بالایی برخوردار نیست
[ترجمه گوگل]در عقل متعارف، هر چند کمتر، بودجه متعادل باقی مانده از اهمیت اساسی
[ترجمه گوگل]در عقل متعارف، هر چند کمتر، بودجه متعادل باقی مانده از اهمیت اساسی
پیشنهاد کاربران
بودجه متعادل
بودجه متوازن
بودجه متوازن
کلمات دیگر: