(در مورد شیفتگان ورزش و هنر و هنرمند) شیفتگان، جهان شیفتگان
fandom
(در مورد شیفتگان ورزش و هنر و هنرمند) شیفتگان، جهان شیفتگان
انگلیسی به فارسی
(درمورد شیفتگان ورزش و هنر و هنرمند) شیفتگان، جهان شیفتگان
انگلیسی به انگلیسی
• fans in general, group of aficionados, group of people who are fond of something (sport, film, etc.)
جملات نمونه
1. Science fiction is driven by organized fandom, volunteers who put on hundredsof literary conventions in every corner of the globe, every weekend of the year.
[ترجمه ترگمان]داستان های علمی توسط fandom سازماندهی شده است، داوطلبانی که در هر گوشه ای از دنیا قراردادهای ادبی hundredsof را در هر گوشه ای از جهان قرار می دهند
[ترجمه گوگل]داستان علمی تخیلی توسط داوطلبان تصدیق شده، هدایت می شود که در هر گوشه ای از جهان، هر آخر هفته سال، در صدد صدور کنوانسیون های ادبی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]داستان علمی تخیلی توسط داوطلبان تصدیق شده، هدایت می شود که در هر گوشه ای از جهان، هر آخر هفته سال، در صدد صدور کنوانسیون های ادبی قرار می گیرد
2. New fandom, new pairing, new coloring!
[ترجمه ترگمان]fandom جدید، جفت کردن جدید و رنگ های جدید
[ترجمه گوگل]جدید fandom، جفت جدید، رنگ آمیزی جدید!
[ترجمه گوگل]جدید fandom، جفت جدید، رنگ آمیزی جدید!
3. The reaction in DBSK's international fandom reached levels of panic due to international fans' unfamiliarity with the structural mechanisms of the Kpop industry.
[ترجمه ترگمان]واکنش در fandom بین المللی DBSK به دلیل آشنا شدن هواداران بین المللی با مکانیسم های ساختاری صنعت Kpop به سطح هراس رسیده بود
[ترجمه گوگل]واکنش در مورد داوطلبانه بین المللی DBSK به دلیل ناآشنایی طرفداران بین المللی با مکانیزم های ساختاری صنعت Kpop به وحشت افتاد
[ترجمه گوگل]واکنش در مورد داوطلبانه بین المللی DBSK به دلیل ناآشنایی طرفداران بین المللی با مکانیزم های ساختاری صنعت Kpop به وحشت افتاد
4. Since my own background is from fandom, I'll try to point out the things fans would find unusual, remarkable, or just plain cool.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پس زمینه من از fandom است، سعی خواهم کرد که به این نکته اشاره کنم که طرفداران چیزهای غیر عادی، قابل توجه و یا فقط جالب را پیدا خواهند کرد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که پیشینه من از فانتوم است، سعی میکنم چیزهایی را که طرفداران غیرمعمول، قابل توجه، و یا فقط کلاسیک پیدا می کنند را مشخص کنند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که پیشینه من از فانتوم است، سعی میکنم چیزهایی را که طرفداران غیرمعمول، قابل توجه، و یا فقط کلاسیک پیدا می کنند را مشخص کنند
5. The result is a shared culture of fandom, commentary, and camaraderie.
[ترجمه ترگمان]نتیجه فرهنگ مشترک of، تفسیر و رفاقت است
[ترجمه گوگل]نتیجه یک فرهنگ مشترکی از فانتوم، تفسیر و دوستی است
[ترجمه گوگل]نتیجه یک فرهنگ مشترکی از فانتوم، تفسیر و دوستی است
6. Fandom—the obsessional identification with a sports team—is universal.
[ترجمه ترگمان]Fandom - شناسایی obsessional با یک تیم ورزشی - جهانی است
[ترجمه گوگل]فانتوم شناسایی وسواسی با تیم ورزشی - جهانی است
[ترجمه گوگل]فانتوم شناسایی وسواسی با تیم ورزشی - جهانی است
7. But fandom does more than defeat distance and geography.
[ترجمه ترگمان]اما fandom بیشتر از شکست فاصله و جغرافیا را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]اما فندک بیشتر از شکستن فاصله و جغرافیایی است
[ترجمه گوگل]اما فندک بیشتر از شکستن فاصله و جغرافیایی است
8. She also caters to the needs of her official fan club, which has more than 30,000 members, occasionally inviting them all to meet her at a specific time and place, creating flash mobs of fandom.
[ترجمه ترگمان]او همچنین نیازهای باشگاه هواداران رسمی خود را تامین می کند که بیش از ۳۰،۰۰۰ عضو دارد و گاهی اوقات آن ها را دعوت می کند که در یک زمان و مکان خاص با او ملاقات کنند و جمعیت برقی of را ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]او همچنین به نیازهای فینال باشگاه رسمی خود که بیش از 30،000 عضو دارد، گاهی اوقات از همه آنها برای ملاقات با او در یک زمان و مکان خاص، و ایجاد فلاش مباحث تصادفی، caters
[ترجمه گوگل]او همچنین به نیازهای فینال باشگاه رسمی خود که بیش از 30،000 عضو دارد، گاهی اوقات از همه آنها برای ملاقات با او در یک زمان و مکان خاص، و ایجاد فلاش مباحث تصادفی، caters
9. Mr. Geithner later clarified his remarks, emphasizing his continued fandom of the greenback.
[ترجمه ترگمان]آقای گایتنر بعدا اظهارات خود را روشن کرد و بر تداوم continued از the تاکید کرد
[ترجمه گوگل]آقای گایتنر بعدا اظهار نظر خود را با تاکید بر تصدیق فزاینده دلار در برابر دلار تبیین کرد
[ترجمه گوگل]آقای گایتنر بعدا اظهار نظر خود را با تاکید بر تصدیق فزاینده دلار در برابر دلار تبیین کرد
10. These 2-D lovers, as they are called, are a subset of otaku culture— the obsessive fandom that has surrounded anime, manga and video games in Japan in the last decade.
[ترجمه ترگمان]این دو عاشق دو بعدی، همان گونه که خوانده می شوند، زیرمجموعه فرهنگ otaku هستند - the وسواسی که در دهه گذشته در ژاپن، مانگا و ویدیویی را در ژاپن محاصره کرده بود
[ترجمه گوگل]این دوستداران دوبعدی، همانطور که آنها نامیده می شوند، زیر مجموعه ای از فرهنگ اوتاکو هستند - تصادفی وسواسی که در دهه گذشته، انیمه، مانگا و بازی های ویدیویی را در ژاپن قرار داده است
[ترجمه گوگل]این دوستداران دوبعدی، همانطور که آنها نامیده می شوند، زیر مجموعه ای از فرهنگ اوتاکو هستند - تصادفی وسواسی که در دهه گذشته، انیمه، مانگا و بازی های ویدیویی را در ژاپن قرار داده است
11. McClure, a children's book editor and memoirist, churns her own butter, considers whether the TV show based on the books is tribute or sacrilege, and explores the reasons for her own devoted fandom.
[ترجمه ترگمان]مک کلور، ویراستار کتاب کودکان و memoirist، کره خود را تکان می دهد، در نظر دارد که آیا نمایش تلویزیونی براساس کتاب ستایش یا توهین به مقدسات است، و دلایل for خود را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]مک کلور، یک ویرایشگر و memoirist کتاب بچه ها، کره خود را می کشد، در نظر می گیرد که آیا نمایش تلویزیونی بر اساس کتاب ها ادای احترام و یا مقدس است، و دلایل خود را به تصدیق اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]مک کلور، یک ویرایشگر و memoirist کتاب بچه ها، کره خود را می کشد، در نظر می گیرد که آیا نمایش تلویزیونی بر اساس کتاب ها ادای احترام و یا مقدس است، و دلایل خود را به تصدیق اختصاص داده است
12. Remarking on a story set in the Harry Potter fandom, one fan observes, "Oh, and, on a side note, would Ron really use the expression, 'hooking up'?
[ترجمه ترگمان]هری روی داستانی که در نظر هری پاتر شور و شوق بود تعریف کرد و گفت: اوه، راستی، رون واقعا از این حالت استفاده می کنه، با هم سکس می کنه؟
[ترجمه گوگل]یکی از طرفداران، با اشاره به یک داستان در مجموعه هری پاتر، تصریح کرد: «آه، و در یک یادداشت کنار، رون واقعا از بیان استفاده می کند،' اتصال 'را؟
[ترجمه گوگل]یکی از طرفداران، با اشاره به یک داستان در مجموعه هری پاتر، تصریح کرد: «آه، و در یک یادداشت کنار، رون واقعا از بیان استفاده می کند،' اتصال 'را؟
13. Fan works is a kind of newly works exchanged in a certain fandom, which is derived from famous books, film, anime and cartoon and games.
[ترجمه ترگمان]آثار Fan نوعی از آثار جدید است که در یک فیلم certain به اشتراک گذاشته شده است، که از کتاب های مشهور، فیلم، انیمیشن و کارتون گرفته شده است
[ترجمه گوگل]کارهای فن به نوعی کار جدیدی است که در یک fandom مشخص می شود که از کتاب ها، فیلم ها، انیمیشن ها و کارتون ها و بازی های معروف گرفته شده است
[ترجمه گوگل]کارهای فن به نوعی کار جدیدی است که در یک fandom مشخص می شود که از کتاب ها، فیلم ها، انیمیشن ها و کارتون ها و بازی های معروف گرفته شده است
14. Because they have moral legitimacy, courage and dreams, as well as a fandom that believes and supports them.
[ترجمه ترگمان]زیرا آن ها مشروعیت اخلاقی، شجاعت و رویا، و نیز a هستند که بر این باور است و از آن ها پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]از آنجا که آنها مشروعیت اخلاقی، شجاعت و رویاها و همچنین تصادفی دارند که معتقدند و از آنها حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]از آنجا که آنها مشروعیت اخلاقی، شجاعت و رویاها و همچنین تصادفی دارند که معتقدند و از آنها حمایت می کنند
پیشنهاد کاربران
1 - شیفتگی، طرفداری، هواخواهی ( از کسی یا چیزی مثلا مثل کشور، ورزش ، ورزشکاران و. . . ) 2 - طرفداران، شیفتگان، هواداران ( کسی یا چیزی )
چیز یا کسی که طرفدارن و هواداران مخصوص به خود را دارد ؛ مثل یک فیلم ، سریال ، گروه موسیقی ، بازیگر ، کتاب و . . .
گروهی از طرفداران
به جمعی از فن ها/طرفدار های یک سلبریتی یا تیکتاکر و. . . میگن فندوم
به گروهی از طرفداران یک شخص یا گروه یا بازیگر. . ( فندوم میگن ) مثلا میگن ( توی فندوم بی تی اس افراد هیتر زیاد هست )
هیتر ( ضد )
هیتر ( ضد )
به گروهی از هواداران میگن مثل ارمی ( هواداران بی تی اس که بزرگترین معدوم جهانی ان
به جمعی از هواداران یک شخص یا یک فیلم یا یک گروه فندم گفته میشود
فندم احسان علیخانی
فندم ماه عسل
فندم احسان علیخانی
فندم ماه عسل
به جمعی از هواداران چیزی گفته میشه ( شخص . خواننده. مجری. نویسنده. گروه خوانندگی و. . . )
و خلاصش هم میشه fan مثلا فن کیپاپ
یا فن انیمه
یا فندیابولیکی
و خلاصش هم میشه fan مثلا فن کیپاپ
یا فن انیمه
یا فندیابولیکی
کلمات دیگر: