آشنا کردن، اشنا کردن، اشنا ساختن، خو دادن، عادت دادن، خودمانی کردن
familiarise
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• cause to be acquainted, accustom; make familiar; make something well known, publicize (also familiarize)
جملات نمونه
1. I was expected to familiarise myself with the keyboard.
[ترجمه ترگمان]انتظار داشتم با صفحه کلید ضربه بزنم
[ترجمه گوگل]انتظار داشتم خودم را با صفحه کلید آشنا کنم
[ترجمه گوگل]انتظار داشتم خودم را با صفحه کلید آشنا کنم
2. Familiarise yourself with the new equipment before you attend to use it.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه بتوانید از آن استفاده کنید، خود را با تجهیزات جدید مقایسه کنید
[ترجمه گوگل]قبل از حضور شما در استفاده از این تجهیزات، خودتان را با تجهیزات جدید آشنا کنید
[ترجمه گوگل]قبل از حضور شما در استفاده از این تجهیزات، خودتان را با تجهیزات جدید آشنا کنید
3. Let me familiarise you with the facts.
[ترجمه ترگمان] بذار با حقایق کنار بیام
[ترجمه گوگل]اجازه دهید شما را با واقعیت آشنا کنم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید شما را با واقعیت آشنا کنم
4. He made two crossings through Andersonstown to familiarise them with the work which they would have to do.
[ترجمه ترگمان]او دو گذرگاه را از طریق Andersonstown برای آشنا ساختن آن ها با کاری که قرار بود انجام دهند، کرد
[ترجمه گوگل]او دو گذرگاه را از طریق اندرسون استون به منظور آشنایی با کارهایی که آنها مجبور بودند انجام دهد
[ترجمه گوگل]او دو گذرگاه را از طریق اندرسون استون به منظور آشنایی با کارهایی که آنها مجبور بودند انجام دهد
5. Familiarise yourself with the system of financial services regulation in the country in which you are saving and investing.
[ترجمه ترگمان]خودتان را با سیستم مقررات خدمات مالی در کشوری که در آن پس انداز و سرمایه گذاری می کنید، مقایسه کنید
[ترجمه گوگل]سیستم مالیات بر خدمات مالی کشور را که در آن صرفه جویی و سرمایه گذاری می کنید آشنا شوید
[ترجمه گوگل]سیستم مالیات بر خدمات مالی کشور را که در آن صرفه جویی و سرمایه گذاری می کنید آشنا شوید
6. In particular, you should familiarise yourself with fire escape routes. c. What about local resort conditions?
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، شما باید خود را با مسیرهای فرار از آتش آشنا کنید پ شرایط تفریحی محلی چطور است؟
[ترجمه گوگل]به ویژه، شما باید خود را با راه های فرار آتش آشنا کنید ج در مورد شرایط اقامت محلی؟
[ترجمه گوگل]به ویژه، شما باید خود را با راه های فرار آتش آشنا کنید ج در مورد شرایط اقامت محلی؟
7. The exhibition aims to familiarise visitors with these fascinating plants.
[ترجمه ترگمان]هدف از این نمایشگاه آشنا ساختن بازدیدکنندگان با این گیاهان جذاب است
[ترجمه گوگل]نمایشگاه هدف این است که بازدید کنندگان را با این گیاهان جذاب آشنا کند
[ترجمه گوگل]نمایشگاه هدف این است که بازدید کنندگان را با این گیاهان جذاب آشنا کند
8. You have a responsibility to familiarise yourself with the fire and bomb instructions and the procedures for reporting assaults.
[ترجمه ترگمان]شما مسئولیت آشنا کردن خود با آتش و دستورالعمل بمب و روند گزارش ضرب و جرح خود را دارید
[ترجمه گوگل]شما مسئولیت دارید که خود را با دستورالعمل های آتش و بمب و روش های گزارش دهی حملات آشنا سازید
[ترجمه گوگل]شما مسئولیت دارید که خود را با دستورالعمل های آتش و بمب و روش های گزارش دهی حملات آشنا سازید
9. It is intended to familiarise pupils with academic language, so that they can read it comfortably.
[ترجمه ترگمان]هدف از آن آشنا ساختن دانش آموزان با زبان دانشگاهی است تا بتوانند آن را به راحتی بخوانند
[ترجمه گوگل]هدف این است که دانش آموزان را با زبان علمی آشنا کنند تا بتوانند به راحتی آن را بخوانند
[ترجمه گوگل]هدف این است که دانش آموزان را با زبان علمی آشنا کنند تا بتوانند به راحتی آن را بخوانند
10. They not only took the chance to familiarise themselves with the motherland but also had their sense of national identity, communication and inter-personal skills strengthened.
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها شانس آشنا شدن با سرزمین مادری را به دست آوردند بلکه حس هویت ملی، ارتباطات و مهارت های بین فردی را نیز تقویت کردند
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها فرصتی برای آشنا شدن با سرزمین مادری داشتند بلکه حس هویت ملی، ارتباطات و مهارت های بین فردی را نیز تقویت کردند
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها فرصتی برای آشنا شدن با سرزمین مادری داشتند بلکه حس هویت ملی، ارتباطات و مهارت های بین فردی را نیز تقویت کردند
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
12. But newcomers to Beijing may want to familiarise themselves not just with Beijing's main streets but also its bridges.
[ترجمه ترگمان]اما تازه واردان به پکن ممکن است بخواهند خود را نه تنها با خیابان های اصلی پکن بلکه پل های آن آشنا کنند
[ترجمه گوگل]اما تازه واردان پکن ممکن است بخواهند خودشان را نه تنها با خیابان های اصلی پکن بلکه پل هایشان آشنا کنند
[ترجمه گوگل]اما تازه واردان پکن ممکن است بخواهند خودشان را نه تنها با خیابان های اصلی پکن بلکه پل هایشان آشنا کنند
13. Familiarise yourself with the basics of business and social etiquette. As a starting point, learning how to greet people is very important.
[ترجمه ترگمان]خودتان را با اصول اخلاقی و اصول اجتماعی آشنا کنید به عنوان یک نقطه شروع، یاد گرفتن نحوه خوش آمدگویی به افراد بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]خود را با اصول تجارت و آداب اجتماعی آشنا کنید به عنوان نقطه شروع، یادگیری چگونگی سلام کردن مردم بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]خود را با اصول تجارت و آداب اجتماعی آشنا کنید به عنوان نقطه شروع، یادگیری چگونگی سلام کردن مردم بسیار مهم است
14. To familiarise civil servants with gender and women's issues, the commission organised an introductory seminar for officers from various bureaux and departments in February.
[ترجمه ترگمان]این کمیسیون برای آشنا ساختن کارمندان مدنی با مسائل جنسیتی و زنان، یک سمینار مقدماتی را برای افسران ادارات مختلف و ادارات مختلف در ماه فوریه ترتیب داد
[ترجمه گوگل]برای شناختن کارمندان دولتی با مسائل جنسیتی و زنان، کمیسون در ماه فوریه یک سمینار مقدماتی برای افسران از دفاتر و ادارات مختلف سازماندهی کرد
[ترجمه گوگل]برای شناختن کارمندان دولتی با مسائل جنسیتی و زنان، کمیسون در ماه فوریه یک سمینار مقدماتی برای افسران از دفاتر و ادارات مختلف سازماندهی کرد
15. I began to familiarise myself with my new body: the grill, the bread bin, the speaker and the spring mechanism.
[ترجمه ترگمان]شروع به آشنا کردن خودم با بدن جدیدم کردم: توری، نان بن، سخنران و مکانیزم فنر
[ترجمه گوگل]من خودم را با بدن جدید خودم آشنا کردم: کوره، نان بن، بلندگو و مکانیزم بهار
[ترجمه گوگل]من خودم را با بدن جدید خودم آشنا کردم: کوره، نان بن، بلندگو و مکانیزم بهار
پیشنهاد کاربران
آشنا کردن
کلمات دیگر: