کلمه جو
صفحه اصلی

bag and baggage


(عامیانه) همه ی مایملک، کاملا، تمام و کمال، بودونبود

انگلیسی به انگلیسی

• all one's possessions; entirely

جملات نمونه

1. He threw her out onto the street, bag and baggage.
[ترجمه ترگمان]او را به خیابان پرت کرد، کیف و چمدان
[ترجمه گوگل]او او را بر روی خیابان، کیسه و غرفه انداخت

2. Her tenant left, bag and baggage, without paying the rent.
[ترجمه ترگمان]مستاجر، کیف و چمدان را، بدون پرداخت اجاره خانه، ترک کرد
[ترجمه گوگل]مستأجر خود را ترک کرد، کیسه و غرفه، بدون پرداخت اجاره

3. They threw her out of the house bag and baggage.
[ترجمه ترگمان]او را از کیف و چمدان بیرون انداختند
[ترجمه گوگل]آنها او را از کیسه خانه و غرفه انداختند

4. He packed up and left, bag and baggage.
[ترجمه ترگمان] وسایلش رو جمع کرد و رفت، کیف و چمدون
[ترجمه گوگل]او بسته و چپ، کیسه و غرفه

5. The house was vacated bag and baggage in a matter of hours.
[ترجمه ترگمان]در عرض چند ساعت خانه خالی و اسباب اثاثیه بود
[ترجمه گوگل]در عرض چند ساعت خانه و کیسه را خالی کرد

6. They threw him out of the house bag and baggage.
[ترجمه ترگمان]او را از کیف و چمدان بیرون انداختند
[ترجمه گوگل]آنها او را از کیسه خانه و غرفه انداختند

7. Peter moved out bag and baggage yesterday and the room became quiet today.
[ترجمه ترگمان]پیتر کیف و چمدان دیروز را بیرون آورد و امروز اتاق ساکت شد
[ترجمه گوگل]پیتر دیروز کیف و غرفه را عوض کرد و اتاق امروز آرام شد

8. He moved out bag and baggage.
[ترجمه ترگمان]کیف و چمدان را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او کیسه و غرفه را منتقل کرد

9. You may bring your bag and baggage and come over here and live for good.
[ترجمه ترگمان]ممکن است کیف و چمدان شما را بیاورید و برای همیشه زندگی کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است کیف و چمدان خود را بیاورید و اینجا بیرون بروید و به خوبی زندگی کنید

10. Last week he cleared out bag and baggage; the room is now quite empty.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش کیف و چمدان را بیرون آورد، اتاق حالا کاملا خالی بود
[ترجمه گوگل]هفته گذشته او کیسه و غرفه را پاک کرد؛ اتاق در حال حاضر کاملا خالی است

11. All he knew was that she'd left, bag and baggage, without paying her rent.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می دانست این بود که کیف و چمدان بدون پرداخت اجاره او باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]همه او می دانستند که او بدون چمدان، مبلغ و غرفه خود را ترک کرده است

12. Tom was cleared out of the inn, bag and baggage.
[ترجمه ترگمان]تام از کاروانسرا بیرون آمد کیف و چمدان
[ترجمه گوگل]تام از مسافرخانه، کیسه و غرفه پاک شد

13. What if Penry took one look at her and threw her out, bag and baggage?
[ترجمه ترگمان]چی می شد اگه \"Penry\" یه نگاهی بهش بندازه و اون رو بندازه بیرون کیف و چمدون؟
[ترجمه گوگل]اگر جنری یک نگاهی به او کرد و او را بیرون آورد، کیسه و چمدان را داشت، چه؟

14. They had a bad argument and next day she left, bag and baggage.
[ترجمه ترگمان]روز بعد با هم جر و بحث کردند و روز بعد کیف و چمدان را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]آنها یک استدلال بد داشتند و روز بعد او را ترک کرد، کیسه و غرفه


کلمات دیگر: