(ترکی) باقلوا
baklava
(ترکی) باقلوا
انگلیسی به فارسی
(ترکی) باقلوا
باقلوا
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a dessert of various regions near the Mediterranean made from layers of flaky pastry, honey, and nuts.
• sweet middle-eastern dessert
جملات نمونه
1. Cheeses, cold cuts, homemade baklava, hot bread coming out of the oven all day long.
[ترجمه ترگمان]Cheeses، بریدگی های سرد، نان خونگی، نانی داغ که تمام روز را از فر بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]انواع پنیر، برش های سرخ شده، باکلاوهای خانگی، نان داغ که در تمام طول روز بیرون می آیند
[ترجمه گوگل]انواع پنیر، برش های سرخ شده، باکلاوهای خانگی، نان داغ که در تمام طول روز بیرون می آیند
2. Many diners offer Greek foods like baklava, a sweet, nut-filled pastry.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از رستوران ها غذاهای یونانی مانند baklava، یک شیرینی پر از آجیل را عرضه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ناهارخوری ها غذاهای یونانی مانند باخلو، شیرینی و شیرینی پزی را ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ناهارخوری ها غذاهای یونانی مانند باخلو، شیرینی و شیرینی پزی را ارائه می دهند
3. Dessert, such as the standard baklava or galactobourico (custard pudding with cinnamon pastry) or butter cookies, rounds out a meal.
[ترجمه ترگمان]Dessert مثل the استاندارد یا galactobourico (custard با شیرینی دارچین)و یا cookies کره، یک وعده غذایی را پخش می کنند
[ترجمه گوگل]دسر، مانند باقلاوا یا گالاکوتوبوریکو استاندارد (پودینگ خردل با شیرینی دارچین) یا کوکیهای کره، یک وعده غذا را می بخشد
[ترجمه گوگل]دسر، مانند باقلاوا یا گالاکوتوبوریکو استاندارد (پودینگ خردل با شیرینی دارچین) یا کوکیهای کره، یک وعده غذا را می بخشد
4. And a year later, The Language of Baklava was published.
[ترجمه ترگمان]و یک سال بعد، زبان of منتشر شد
[ترجمه گوگل]و یک سال بعد، The Language of Baklava منتشر شد
[ترجمه گوگل]و یک سال بعد، The Language of Baklava منتشر شد
5. I enjoy eating baklava for dessert.
[ترجمه ترگمان] از خوردن دسر خوردن برای دسر لذت می برم
[ترجمه گوگل]از لذت بردن از باکلاوی برای دسر لذت می برم
[ترجمه گوگل]از لذت بردن از باکلاوی برای دسر لذت می برم
6. The surprise is the layer of ground walnuts, a la baklava, in the bottom of the cup.
[ترجمه ترگمان]این سورپرایز لایه ای از گردو خاک است که در پایین فنجان قرار دارد
[ترجمه گوگل]جای تعجب است که لایه ی گردو ی زمینی، a la baklava، در پایین فنجان
[ترجمه گوگل]جای تعجب است که لایه ی گردو ی زمینی، a la baklava، در پایین فنجان
7. Try something more challenging than brownies or chocolate chip cookies, e. g., baklava or tira misu.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید چیزی چالش برانگیز تر از brownies یا شیرینی های شکلاتی، را امتحان کنید گرم, یا tira misu
[ترجمه گوگل]چیزی شبیه تر از کوکی ها یا کوکی های چیپ شکلات را امتحان کنید، e g، baklava یا tira misu
[ترجمه گوگل]چیزی شبیه تر از کوکی ها یا کوکی های چیپ شکلات را امتحان کنید، e g، baklava یا tira misu
8. Once again I wander through Sarajevo's old quarter, a warren of cafes selling frothy sweet Bosanska kafa, syrupy baklava and cream cakes.
[ترجمه ترگمان]یک بار دیگر در محله قدیمی سارایوو پرسه می زنم، یک لانه کافه که frothy Bosanska sweet kafa، شهد baklava و کیک خامه ای می فروشند
[ترجمه گوگل]بار دیگر از طریق سه ماهه سارایوو، یک کوهنوردی از کافه هایی که بواسانکا کافا شیرین، باکلاوی شربت و کیک های خامه ای را عرضه می کنند، سرگردان می شوند
[ترجمه گوگل]بار دیگر از طریق سه ماهه سارایوو، یک کوهنوردی از کافه هایی که بواسانکا کافا شیرین، باکلاوی شربت و کیک های خامه ای را عرضه می کنند، سرگردان می شوند
9. My uncle, the priest, blessed the table, and the chatter of Arabic began as cousins dipped their bread, scooped up the tabouleh salad, and daintily bit the sweet baklava pastry.
[ترجمه ترگمان]عموی من، کشیش، میز را متبرک کرده بود، و حرف های عربی به همان گونه بود که cousins نان خود را در آب فرو می کردند و با ظرافت شیرینی baklava شیرینی را نوازش می کردند
[ترجمه گوگل]عمو من، کشیش، جدول را برکت داد و گله از زبان عربی شروع شد، چون پسرعموها نان خود را فرو ریختند، سالاد طبلوه را برداشتند و شیرینی شیرینی باخلو را شیرین کردند
[ترجمه گوگل]عمو من، کشیش، جدول را برکت داد و گله از زبان عربی شروع شد، چون پسرعموها نان خود را فرو ریختند، سالاد طبلوه را برداشتند و شیرینی شیرینی باخلو را شیرین کردند
کلمات دیگر: