کلمه جو
صفحه اصلی

falstaff


سرجان فالستاف (نام شخصیتی در سه نمایشنامه از شکسپیر)

انگلیسی به فارسی

Falstaff


سرجان فالستاف (نام شخصیتی در سه نمایشنامه از شکسپیر)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: Falstaffian (adj.)
• : تعریف: a fat, boisterous, boastful knight in Henry IV and The Merry Wives of Windsor by William Shakespeare.

• sir john falstaff, friendly fat knight which is a character in shakespeare's plays; opera by giuseppe verdi based on the shakespearean character falstaff

جملات نمونه

1. In Shakespeare's Henry 1V, the character of Falstaff provides us with a little comic relief.
[ترجمه ترگمان]در آثار هنری اول شکسپیر، شخصیت of با کمی احساس آسودگی خیال به ما کمک می کند
[ترجمه گوگل]شخصیت Falstaff در شکسپیر هنری 1V به ما کمک می کند تا کمی کمیک تسکین دهد

2. In the first chapter of dissertation, the author mainly analysed the inditing background of "Falstaff and the gut of opera also the relations between the role;"
[ترجمه ترگمان]در فصل اول پایان نامه، مولف به طور عمده پس زمینه inditing \"Falstaff و شکم اپرا\" را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و روابط بین این نقش را نیز بررسی کرد
[ترجمه گوگل]در فصل اول خلاصه مقاله، نویسنده به طور عمده پیش زمینه ی «فداکاری و جفت اپرا» نیز روابط میان نقش را تحلیل کرده است

3. In Shakespeare's dramas, Falstaff is the most perfect and attractive comical figure.
[ترجمه ترگمان]در نمایشنامه های شکسپیر، همان رقم بسیار مضحک و جذاب است
[ترجمه گوگل]Falstaff در نمایشنامه های شکسپیر، شخصیت خنده دار ترین و جذاب ترین است

4. Falstaff is a sort of Don Quixote, yet not quite like Don Quixote, etc.
[ترجمه ترگمان]Falstaff یک نوع دن کیشوت است که هنوز مانند دن کیشوت نیست و غیره و غیره
[ترجمه گوگل]Falstaff یک نوع دون کیشوت است، اما هنوز کاملا مشابه Don Quixote و غیره نیست

5. Next to Shakespear's Falstaff, Mr. Pickwick is perhaps the greatest comic figure in English literature.
[ترجمه ترگمان]بعد از Falstaff Shakespear، آقای پیک ویک، شاید بزرگ ترین آثار ادبیات انگلیسی در ادبیات انگلیسی باشد
[ترجمه گوگل]آقای Pickwick در کنار 'فالستاف' شکسپیر، شاید بزرگترین شخصیت کمیک در ادبیات انگلیسی است

6. In conclusion, the author concluded the music and the reality significance of "Falstaff".
[ترجمه ترگمان]در نتیجه نویسنده به این نتیجه رسید که موسیقی و اهمیت واقعیت \"Falstaff\" است
[ترجمه گوگل]در نتیجه، نویسنده موسیقی و حقیقت اهمیت 'Falstaff' را به پایان رسانده است

7. Falstaff is also a real and humorous magnetic personality.
[ترجمه ترگمان]جان Falstaff نیز یک شخصیت مغناطیسی واقعی و مضحک است
[ترجمه گوگل]Falstaff نیز یک شخصیت مغناطیسی واقعی و طنزآمیز است

8. In his first season has conducted Falstaff and a compelling new production of Salome directed by Robert Carsen.
[ترجمه ترگمان]در فصل اول او جان Falstaff و تولید تازه ای از سالومه را به کارگردانی رابرت Carsen انجام داده است
[ترجمه گوگل]در اولین فصل خود، Falstaff و تولید جدیدی از Salome کارگردانی رابرت کارسن انجام داده است

9. Next to Shakespeare's Falstaff, Mr. Pickwick is perhaps the greatest comic figure in English literature.
[ترجمه ترگمان]بعد از Falstaff شکسپیر، آقای پیک ویک، شاید بزرگ ترین آثار ادبیات انگلیسی در ادبیات انگلیسی باشد
[ترجمه گوگل]آقای فیلیوکی در کنار شصت و پنجمین فیلمی است که شاید بزرگترین شخصیت کمدی در ادبیات انگلیسی باشد

10. So, you had to drink the rotgut, like Black Label or Falstaff.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، شما مجبور بودید the را، مانند برچسب سیاه یا جان Falstaff، بنوشید
[ترجمه گوگل]بنابراین، مجبور بودید رگگوت را بخورید، مانند Black Label یا Falstaff

11. I enjoyed your play, and I thought that Sir John Falstaff was very funny.
[ترجمه ترگمان]از بازی شما لذت بردم و فکر کردم که سر جان Falstaff خیلی با مزه است
[ترجمه گوگل]من از بازی شما لذت بردم و فکر کردم که سر جان فالستاف بسیار خنده دار بود

12. He reviewed a gallery of the great fatties of all time, from Nero through Falstaff to Arbuckle.
[ترجمه ترگمان]وی نمایشگاهی از fatties بزرگ را در تمام مدت، از نرون به Falstaff تا Arbuckle، مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل]او یک گالری از چربی های بزرگ از تمام دوران، از Nero را از طریق Falstaff به Arbuckle مرور کرد

13. Yet it is not he but the virtuous Harry Percy who dies and poor old Falstaff who has to shoulder the opprobrium.
[ترجمه ترگمان]با این حال، او تنها کسی نیست جز هری پرسی که می میرد و Falstaff پیر poor که این رسوایی را به دوش می کشد
[ترجمه گوگل]با این حال، او نه تنها فریبنده هری پریسی است که می میرد و فقیر قدیمی Falstaff است که باید شکاف را شانه کند

14. Tall and burly, with a round face, wispy white hair, a short-cropped beard and a glint of mischief in his eye, he would now seem a natural to play Falstaff.
[ترجمه ترگمان]قد بلند و تنومند بود، با صورتی گرد و لاغر، با ریش کوتاه و موی کوتاه و برق شیطنت امیزی که در چشمانش دیده می شد، حالا به نظر طبیعی می امد که نقش Falstaff را بازی کند
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه ای با چهره ای دور، موهای سفید پوشیده، ریش کوتاه و برافروخته در چشم او، اکنون طبیعی است که بازی Falstaff را بازی کند

15. These include two operas by Giuseppe Verdi, Otello and Falstaff, whose critical standing compares with that of the source plays.
[ترجمه ترگمان]این دو عبارتند از دو اپرا با Giuseppe Verdi، Otello و Falstaff جان، که جایگاه بحرانی آن ها با نتایج این منبع مقایسه می شود
[ترجمه گوگل]اینها شامل دو اپرا توسط جوزپه وردی، اوتلو و فالستاف هستند که موقعیت انتقادی آنها با نمایشگرهای منبع متفاوت است


کلمات دیگر: