کلمه جو
صفحه اصلی

far flung


گسترده، پخش، پراکنده، وسیع، دور افتاده، اقصی، دور دست، پرت و دور افتاده

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: widely scattered or extensive.

- a far-flung empire
[ترجمه ویرایشگر] یک امپراتوری بزرگ
[ترجمه ترگمان] یه امپراطوری دور افتاده
[ترجمه گوگل] یک امپراتوری دور افتاده

(2) تعریف: far away.

• far-flung places are a long distance away.
far-flung means covering a very wide area or extending to distant places.

پیشنهاد کاربران

مترادف:
remote
دور افتاده - دور

دور. دور دست


کلمات دیگر: