مرد عیالوار، زن و بچه دار، مرد خانواده دار، عیال مند، دارای نان خور، دارای نانخور مرد خانواده دوست، زن و بچه دوست
family man
مرد عیالوار، زن و بچه دار، مرد خانواده دار، عیال مند، دارای نان خور، دارای نانخور مرد خانواده دوست، زن و بچه دوست
انگلیسی به فارسی
مرد عیالوار، زن و بچهدار، مرد خانوادهدار، عیالمند، دارای نانخور
مرد خانواده - دوست، زن و بچه دوست
مرد خانواده
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a man who is devoted to his wife and children.
• man who has a wife and children
a family man is a man who is very fond of his wife and children and likes to spend a lot of time with them.
you can also use family man to refer to a man who has a wife and children.
a family man is a man who is very fond of his wife and children and likes to spend a lot of time with them.
you can also use family man to refer to a man who has a wife and children.
جملات نمونه
1. I'm very much a family man and need to be close to those I love.
[ترجمه ترگمان]من خیلی از افراد خانواده هستم و باید به کسانی که دوستشون دارم نزدیک باشم
[ترجمه گوگل]من بسیار یک مرد خانواده هستم و نیاز به نزدیک شدن به کسانی که دوست دارم
[ترجمه گوگل]من بسیار یک مرد خانواده هستم و نیاز به نزدیک شدن به کسانی که دوست دارم
2. I can't quite picture him as a family man.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم او را به عنوان یک مرد خانواده تصور کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم او را به عنوان یک مرد خانواده معرفی کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم او را به عنوان یک مرد خانواده معرفی کنم
3. He's a family man who rarely goes out with his friends.
[ترجمه ترگمان]او مرد خانواده ای است که بندرت با دوستانش بیرون می رود
[ترجمه گوگل]او یک مرد خانواده است که به ندرت با دوستانش می رود
[ترجمه گوگل]او یک مرد خانواده است که به ندرت با دوستانش می رود
4. The article represents the millionaire as a simple family man.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، میلیونر را به عنوان یک مرد ساده معرفی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله میلیونر را به عنوان یک مرد خانواده ساده معرفی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله میلیونر را به عنوان یک مرد خانواده ساده معرفی می کند
5. I see he's become a family man.
[ترجمه ترگمان]می بینم که اون تبدیل به یه مرد خانواده شده
[ترجمه گوگل]می بینم او یک مرد خانواده است
[ترجمه گوگل]می بینم او یک مرد خانواده است
6. I'm a family man.
[ترجمه ترگمان]من یک مرد خانواده هستم
[ترجمه گوگل]من یک مرد خانواده هستم
[ترجمه گوگل]من یک مرد خانواده هستم
7. He is a persevering, approachable family man.
[ترجمه ترگمان]او یک خانواده persevering است
[ترجمه گوگل]او یک مرد خانواده ماندگار و پایدار است
[ترجمه گوگل]او یک مرد خانواده ماندگار و پایدار است
8. I am a family man with a mortgage.
[ترجمه ترگمان]من یه مرد خانواده با رهن
[ترجمه گوگل]من یک مرد خانواده با وام مسکن هستم
[ترجمه گوگل]من یک مرد خانواده با وام مسکن هستم
9. He was a devoted family man, and a friend to men of all religious creeds and political persuasions.
[ترجمه ترگمان]او یک خانواده وفادار بود و یکی از دوستان همه عقاید مذهبی و عقاید سیاسی بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد خانوادگی متعهد و یک دوست به مردان از تمام عقاید مذهبی و تصدیقات سیاسی بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد خانوادگی متعهد و یک دوست به مردان از تمام عقاید مذهبی و تصدیقات سیاسی بود
10. For a mild, self-effacing family man, substitute a vibrant, powerful family man who pays due tribute to Margaret Thatcher.
[ترجمه ترگمان]برای مرد خانواده مهربانی و مهربانی، یک مرد خانواده قدرتمند و قدرتمند را جایگزین می کند که به خاطر احترام به مارگارت تاچر، پول پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]برای یک مرد خانوادگی خفیف، خودمحور، یک مرد پر جنب و جوش و قدرتمند را جایگزین می کند که به مارگارت تاچر احترام می گذارد
[ترجمه گوگل]برای یک مرد خانوادگی خفیف، خودمحور، یک مرد پر جنب و جوش و قدرتمند را جایگزین می کند که به مارگارت تاچر احترام می گذارد
11. I reckoned him to be about forty-ish, a family man - a man of the world, so to speak.
[ترجمه ترگمان]من حساب کردم که او تقریبا چهل ساله است، یک مرد اهل دنیا، که این طور حرف می زند
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که در حدود چهل و یک، یک مرد خانواده - یک مرد جهان است، به همین ترتیب
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که در حدود چهل و یک، یک مرد خانواده - یک مرد جهان است، به همین ترتیب
12. He was a university lecturer now, a family man, respectable, boring, even.
[ترجمه ترگمان]او یک سخنران دانشگاهی بود، مردی محترم، محترم، حتی کسل کننده
[ترجمه گوگل]او اکنون مدرس دانشگاه بود، یک مرد خانواده، محترم، خسته کننده، حتی
[ترجمه گوگل]او اکنون مدرس دانشگاه بود، یک مرد خانواده، محترم، خسته کننده، حتی
13. The 55-year-old family man who ran a butcher's shop in Bridge Street, died in the Pulsar plane he had built.
[ترجمه ترگمان]مرد خانواده ۵۵ ساله که مغازه قصابی در خیابان پل را اداره می کرد در Pulsar که ساخته بود فوت کرد
[ترجمه گوگل]مرد 55 ساله ای که یک فروشگاه قصابی در خیابان پل خیابانی داشت، در هواپیما پلسار که ساخته بود، فوت کرد
[ترجمه گوگل]مرد 55 ساله ای که یک فروشگاه قصابی در خیابان پل خیابانی داشت، در هواپیما پلسار که ساخته بود، فوت کرد
14. Could George Seifert, master angler, off-season family man and ferociously successful coach, never get the benefit of the doubt?
[ترجمه ترگمان]ایا ممکن است جورج Seifert، استاد بزرگ با یک مربی عالی و یک مربی موفق، هرگز از این شک و تردید استفاده نکند؟
[ترجمه گوگل]آیا جورج سیفرت، کارشناسی کارشناسی ارشد، مربی خارج از فصل و مربی بی رحمانه موفق، هرگز از شک و تردید بهره مند نخواهند شد؟
[ترجمه گوگل]آیا جورج سیفرت، کارشناسی کارشناسی ارشد، مربی خارج از فصل و مربی بی رحمانه موفق، هرگز از شک و تردید بهره مند نخواهند شد؟
15. He had always seemed a solid family man, and until his exposure there had been no hint of scandal about him.
[ترجمه ترگمان]او همیشه یک خانواده مستحکم به نظر می رسید، و تا موقعی که در معرض رسوائی قرار نگرفته بود هیچ نشانی از رسوایی در او دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]او همیشه یک مرد خانواده محسوب می شد و تا زمانی که قرار گرفتن در معرض او هیچ اشاره ای به رسوایی در مورد او وجود نداشت
[ترجمه گوگل]او همیشه یک مرد خانواده محسوب می شد و تا زمانی که قرار گرفتن در معرض او هیچ اشاره ای به رسوایی در مورد او وجود نداشت
کلمات دیگر: