کلمه جو
صفحه اصلی

editor in chief


(روزنامه و بنگاه نشریاتی و غیره) سر ویراستار، سرویرایشگر، سردبیر ارشد

انگلیسی به فارسی

(روزنامه و بنگاه نشریاتی و غیره) سرویراستار، سرویرایشگر، سردبیر ارشد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: editors in chief
• : تعریف: the editor who has the final authority to make policy decisions and supervises the other editors at a publishing house or on a specific publication.

• editor who heads an editorial staff, one responsible for supervising the preparation of a publication (newspaper, magazine, etc.)

مترادف و متضاد

person in charge of the editorial staff


Synonyms: editorial director, executive editor, managing editor, senior editor


جملات نمونه

1. The editor in chief embroidered the original story beyond recognition.
[ترجمه ترگمان]سردبیر مجله داستان اصلی را بیش از حد به رسمیت شناخت
[ترجمه گوگل]سردبیر اصلی داستان اصلی را فراتر از شناخت قرار داد

2. He angles his reports to please his editor in chief.
[ترجمه ترگمان]او گزارش های خود را برای راضی کردن رئیسش به عنوان رئیس تنظیم می کند
[ترجمه گوگل]او گزارش های خود را برای ارسال ویرایشگر اصلی خود به زاویه دید

3. The editor in chief was relieved from his post at the age of sixty-five.
[ترجمه ترگمان]سردبیر در سن شصت و پنج سالگی از مقام خود برکنار شد
[ترجمه گوگل]سردبیر در سن 60 سالگی از پست خود رهایی یافت

4. He has been appointed editor in chief vice Mr. White,who has retired.
[ترجمه ترگمان]او سردبیر معاون رئیس آقای وایت است که بازنشسته شده است
[ترجمه گوگل]او به عنوان سردبیر معاون ارشد آقای وایت، که بازنشسته شده است، منصوب شده است

5. The resignation of the editor in chief was remarked upon by all the staff members in the newspaper office.
[ترجمه ترگمان]استعفای سردبیر از طرف تمام اعضای دفتر روزنامه مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]استعفای سردبیر توسط همه کارمندان در دفتر روزنامه اعلام شد

6. As the editor in chief of such a magazine, I am obliged to answer a lot of questions about men.
[ترجمه ترگمان]چون سردبیر یکی از این مجله ها بود مجبور شدم به کلی سوال درباره مردها جواب بدهم
[ترجمه گوگل]به عنوان سردبیر چنین مجله، من مجبور به پاسخگویی به بسیاری از سوالات در مورد مردان است

7. Pilger himself would remain editor in chief as agreed.
[ترجمه ترگمان]خود Pilger نیز به همان اندازه که مورد موافقت قرار می گرفت سردبیر باقی می ماند
[ترجمه گوگل]پیلجر خود را به عنوان رئیس مجلس باقی می ماند

8. In a statement, New York Post editor in chief Col Allan said, "The Post stands by its story. "
[ترجمه ترگمان]در یک بیانیه، سردبیر New York Post می گوید: \" واشنگتن پست در کنار داستان خود ایستاده است \"
[ترجمه گوگل]در یک بیانیه، کل آلیان، سردبیر کل نیویورک پست گفت: 'The Post با داستان خود ایستاده است '

9. Garner is editor in chief of all current editions of Black's Law Dictionary.
[ترجمه ترگمان]گارنر سردبیر همه نسخه های جدید فرهنگ قانون سیاه است
[ترجمه گوگل]گارنر سردبیر تمام نسخه های فعلی دیکشنری قانون سیاه است

10. "This is about business," said Angelica Cheung, the editor in chief of Vogue China.
[ترجمه ترگمان]انجلیکا Cheung، سردبیر مجله ووگ چین، گفت: \" این در مورد تجارت است
[ترجمه گوگل]'Angelica Cheung، سردبیر Vogue چین گفت:' این در مورد کسب و کار است

11. The editor in chief docked some of the articles.
[ترجمه ترگمان]سردبیر یکی از این مقالات را تعمیر کرد
[ترجمه گوگل]سردبیر یکی از مقالاتی را در اختیار داشت

12. Fyodor Lukyanov is the editor in chief of the Russia in Global Affairs journal, published in Russian and English.
[ترجمه ترگمان]فیودور Lukyanov سردبیر مجله امور جهانی است که به زبان روسی و انگلیسی منتشر شده است
[ترجمه گوگل]فدور لوکاوانف سردبیر مجله روسیه در امور جهانی است که به زبان روسی و انگلیسی منتشر شده است

13. In his Editor's note, the magazine's Editor in Chief Chris Johns said of Skiles: 'He set a standard for underwater photography, cinematography and exploration that is unsurpassed.
[ترجمه ترگمان]در یادداشت سردبیر، کریس جونز، سردبیر این مجله، در مورد skiles گفت: او استانداردی را برای عکاسی در زیر آب، فیلمبرداری و اکتشاف که بی نظیر است، قرار داد
[ترجمه گوگل]در یادداشت سردبیر خود، سردبیر مجله Chris Johns گفت: 'او یک استاندارد برای عکاسی زیر آب، سینما و اکتشاف را که بی حد و حصر است تعیین کرد

14. Ma Yimu, the executive editor in chief of the magazine, announced the dismissal Monday on his microblog, saying, "I cannot believe it.
[ترجمه ترگمان]مادر Yimu، سردبیر اجرایی مجله، روز دوشنبه را در میکروبلاگ خود اعلام کرد و گفت: \" من نمی توانم باور کنم
[ترجمه گوگل]ما ییمو، سردبیر اجرایی این مجله، روز دوشنبه خود را در میکروبلاگ اخراج کرد و گفت: «من نمیتوانم باور کنم

15. Mrs. Kopold's father had been editor in chief of the Communist newspaper Rude Pravo, died fighting the Nazis in World War II, and had a bridge in Prague named for him.
[ترجمه ترگمان]پدر خانم Kopold در جنگ جهانی دوم سردبیر روزنامه کمونیست بود و در نبرد با نازی ها در جنگ جهانی دوم درگذشت و پلی در پراگ به نام او داشت
[ترجمه گوگل]پدر خانم کاپلد سردبیر روزنامه کمونیست «رید پراو» بوده است، در نبرد با نازی ها در جنگ جهانی دوم فوت کرد و در شهر پراگ برای او نامزد شده بود

پیشنهاد کاربران

سردبیر


کلمات دیگر: