کنار هم گذاشتن، مقابل هم قرار دادن، برگذاشتن، (قدیمی) قرار دادن، در معرض قرار دادن، مورد سوال واقع شدن، مورد انتقاد و ایراد قرارگرفتن، رسیدگی کردن، مقاومت کردن، اعترا کردن بر
appose
کنار هم گذاشتن، مقابل هم قرار دادن، برگذاشتن، (قدیمی) قرار دادن، در معرض قرار دادن، مورد سوال واقع شدن، مورد انتقاد و ایراد قرارگرفتن، رسیدگی کردن، مقاومت کردن، اعترا کردن بر
انگلیسی به فارسی
مورد سؤال واقع شدن، مورد انتقاد و ایراد قرارگرفتن، رسیدگی کردن، مقاومت کردن، اعتراض کردن (بر)
تقلید کردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: apposes, apposing, apposed
مشتقات: apposable (adj.), apposability (n.)
حالات: apposes, apposing, apposed
مشتقات: apposable (adj.), apposability (n.)
• : تعریف: to place next to or side by side; juxtapose.
- He apposed the edges before sewing the seam.
[ترجمه ترگمان] پیش از دوخت و دوز آن را باز کرد
[ترجمه گوگل] او قبل از دوختن لبه، لبه ها را در بر گرفت
[ترجمه گوگل] او قبل از دوختن لبه، لبه ها را در بر گرفت
• place near
پیشنهاد کاربران
Contradict
کلمات دیگر: