1- کار برای مردم (که گاهی به جای زندان به مجرمین تکلیف می شود) 2- خدمات اجتماعی، کارهای عام المنفعه
community service
1- کار برای مردم (که گاهی به جای زندان به مجرمین تکلیف می شود) 2- خدمات اجتماعی، کارهای عام المنفعه
انگلیسی به انگلیسی
• work for public benefit which is given as punishment
community service is unpaid work that is done to help other people. people who have been convicted of a minor crime sometimes do community service instead of being punished.
community service is unpaid work that is done to help other people. people who have been convicted of a minor crime sometimes do community service instead of being punished.
جملات نمونه
1. He was sentenced to 140 hours community service.
[ترجمه ترگمان]او به خدمات اجتماعی ۱۴۰ ساعت محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به 140 ساعت خدمات اجتماعی محکوم شد
[ترجمه گوگل]او به 140 ساعت خدمات اجتماعی محکوم شد
2. Will there be public-works programmes, or community service, or both?
[ترجمه ترگمان]آیا برنامه های کاری عمومی، یا خدمات اجتماعی، یا هر دو وجود خواهد داشت؟
[ترجمه گوگل]آیا برنامه های عموم آثار، یا خدمات اجتماعی، و یا هر دو وجود خواهد داشت؟
[ترجمه گوگل]آیا برنامه های عموم آثار، یا خدمات اجتماعی، و یا هر دو وجود خواهد داشت؟
3. He said that young hooligans should do community service as atonement for their crimes.
[ترجمه ترگمان]او گفت که اراذل و اوباش باید خدمت اجتماعی را به جبران جرائم خود انجام دهند
[ترجمه گوگل]او گفت که حامیان جوان باید به عنوان خدمت به مردم برای انجام جرائم خود اقدامات اجتماعی انجام دهند
[ترجمه گوگل]او گفت که حامیان جوان باید به عنوان خدمت به مردم برای انجام جرائم خود اقدامات اجتماعی انجام دهند
4. Is community service just a soft option for criminals?
[ترجمه ترگمان]آیا خدمات اجتماعی تنها گزینه نرمی برای مجرمان محسوب می شود؟
[ترجمه گوگل]آیا خدمات اجتماعی فقط یک گزینه نرم برای مجرمان است؟
[ترجمه گوگل]آیا خدمات اجتماعی فقط یک گزینه نرم برای مجرمان است؟
5. Her attacker was sentenced to 120 hours community service.
[ترجمه ترگمان]مهاجم او به ۱۲۰ ساعت خدمت در جامعه محکوم شد
[ترجمه گوگل]مهاجم او به 120 ساعت خدمات اجتماعی محکوم شد
[ترجمه گوگل]مهاجم او به 120 ساعت خدمات اجتماعی محکوم شد
6. Offenders must make reparation for their crimes through community service.
[ترجمه ترگمان]متخلفان باید جبران جرائم خود را از طریق خدمات اجتماعی انجام دهند
[ترجمه گوگل]مجرمین باید از طریق خدمات اجتماعی جبران خسارت کنند
[ترجمه گوگل]مجرمین باید از طریق خدمات اجتماعی جبران خسارت کنند
7. Community service is seen as the only credible alternative to imprisonment.
[ترجمه ترگمان]خدمات اجتماعی تنها جایگزین معتبری برای حبس محسوب می شود
[ترجمه گوگل]خدمات اجتماعی به عنوان تنها جایگزین معتبر به زندان محسوب می شود
[ترجمه گوگل]خدمات اجتماعی به عنوان تنها جایگزین معتبر به زندان محسوب می شود
8. A well run community service can deal effectively with most skin problems.
[ترجمه ترگمان]خدمات اجتماعی خوب می تواند به طور موثر با اغلب مشکلات پوستی سر و کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک سرویس اجتماعی به خوبی می تواند با اکثر مشکلات پوستی مواجه شود
[ترجمه گوگل]یک سرویس اجتماعی به خوبی می تواند با اکثر مشکلات پوستی مواجه شود
9. However, historically the highest status universities have resisted community service on ideological grounds; it threatened academic freedom.
[ترجمه ترگمان]با این حال، از لحاظ تاریخی، بالاترین دانشگاه ها در برابر خدمات اجتماعی در زمینه ایدئولوژیکی مقاومت کرده اند؛ این کشور آزادی دانشگاهی را تهدید کرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، از لحاظ تاریخی، دانشگاه ها با بالاترین وضعیت در زمینه های ایدئولوژیک مقاومت کرده اند آزادی آکادمیک را تهدید کرد
[ترجمه گوگل]با این حال، از لحاظ تاریخی، دانشگاه ها با بالاترین وضعیت در زمینه های ایدئولوژیک مقاومت کرده اند آزادی آکادمیک را تهدید کرد
10. After appointments in community service, she had joined the Navy.
[ترجمه ترگمان]پس از انتصاب در خدمات اجتماعی، او به نیروی دریایی پیوست
[ترجمه گوگل]پس از انتصاب در خدمات اجتماعی، او به نیروی دریایی ملحق شد
[ترجمه گوگل]پس از انتصاب در خدمات اجتماعی، او به نیروی دریایی ملحق شد
11. The latter ranges from job shadowing and community service to paid career internships.
[ترجمه ترگمان]مورد دوم از سایه کار و خدمت اجتماعی برای پرداخت دوره انترنی شغلی است
[ترجمه گوگل]این دوم از سایه شغل و خدمات اجتماعی به کارآموزی حرفه ای پرداخت می شود
[ترجمه گوگل]این دوم از سایه شغل و خدمات اجتماعی به کارآموزی حرفه ای پرداخت می شود
12. He was ordered to perform 160 hours community service and disqualified from driving for six months.
[ترجمه ترگمان]او به او دستور داده شد که در طی شش ماه خدمت سربازی ۱۶۰ ساعته را اجرا کند
[ترجمه گوگل]او دستور داده شد که 160 ساعت خدمات اجتماعی و شش ماه رانندگی را رها کند
[ترجمه گوگل]او دستور داده شد که 160 ساعت خدمات اجتماعی و شش ماه رانندگی را رها کند
13. Each was ordered to do 120 hours' community service and pay £850 costs.
[ترجمه ترگمان]به هر کدام از آن ها سفارش ۱۲۰ ساعت خدمات اجتماعی داده شد و ۸۵۰ پوند هزینه پرداخت شد
[ترجمه گوگل]هرکدام دستور داده شد که 120 ساعت خدمات عمومی و هزینه های 850 پوند پرداخت کنند
[ترجمه گوگل]هرکدام دستور داده شد که 120 ساعت خدمات عمومی و هزینه های 850 پوند پرداخت کنند
14. They thought it was a good idea to make some offenders do community service.
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند این ایده خوبی است که برخی از مجرمان خدمات اجتماعی را انجام دهند
[ترجمه گوگل]آنها تصور می کردند که برخی از مجرمان در حال انجام خدمات اجتماعی هستند
[ترجمه گوگل]آنها تصور می کردند که برخی از مجرمان در حال انجام خدمات اجتماعی هستند
15. The report proposes that students be allowed to work off their debt through community service.
[ترجمه ترگمان]این گزارش پیشنهاد می کند که به دانش آموزان اجازه داده شود تا از طریق خدمات اجتماعی از بدهی خود خارج شوند
[ترجمه گوگل]این گزارش پیشنهاد می دهد که دانش آموزان مجبور شوند از بدهی خود به وسیله خدمات اجتماعی استفاده کنند
[ترجمه گوگل]این گزارش پیشنهاد می دهد که دانش آموزان مجبور شوند از بدهی خود به وسیله خدمات اجتماعی استفاده کنند
پیشنهاد کاربران
کار خدماتی
خدمات اجتماعی
کاری که مجرمان باید به صورت مجانی به عنوان خدمات اجتماعی ارائه دهند.
کلمات دیگر: