کلمه جو
صفحه اصلی

wonderingly


تعجب کنان، متحیرانه

انگلیسی به فارسی

تعجب آور


انگلیسی به انگلیسی

• with astonishment, with amazement; with wonder

جملات نمونه

1. 'Where did this come from?' she said wonderingly.
[ترجمه ترگمان]این از کجا اومده؟ با تعجب گفت:
[ترجمه گوگل]'این از کجا آمد؟' او گفت: تعجب آور

2. She touched her cheek wonderingly, cupping her hand over the kiss.
[ترجمه ترگمان]او با تعجب گونه اش را لمس کرد و دستش را روی بوسه گذاشت
[ترجمه گوگل]او با تعجب به چهره اش نگاه کرد، دستش را روی بوسه گذاشت

3. Soo stared at him wonderingly, as if he had just struck her.
[ترجمه ترگمان]و با تعجب به او خیره شد، انگار که تازه به او ضربه زده باشد
[ترجمه گوگل]Soo به او شگفت زده نگاه کرد، به نظر می رسد که او فقط او را زده است

4. He touched them wonderingly, without fear, speculating on what it was that was different.
[ترجمه ترگمان]با تعجب آن ها را لمس کرد، بی آن که از این موضوع وحشت داشته باشد
[ترجمه گوگل]او به طرز شگفت انگیزی، بدون ترس، به آنچه که متفاوت بود فکر کرد

5. Ewan would stand and gaze wonderingly at the naked boy forming before his eyes.
[ترجمه ترگمان]Ewan ایستاد و با شگفتی به کودک برهنه که در مقابل چشمش ظاهر شده بود خیره شد
[ترجمه گوگل]ایوان ایستاده بود و به طرز شگفت انگیزی بر روی پسر برهنه قبل از چشمش نگاه می کرد

6. She gazed at him wonderingly.
[ترجمه ترگمان]با تعجب به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او با تعجب به او نگاه کرد

7. That they remain so wonderingly wide-eyed in a business sold on cynicism is nothing less than miraculous.
[ترجمه ترگمان]این که آن ها با شگفتی گشاد ماندن در یک کسب وکار که در بدبینی به فروش می رسد چیزی کم تر از اعجاز نیست
[ترجمه گوگل]این که آنها به طرز شگفت انگیزی گسترده در کسب و کار فروخته شده در بدبینی به نظر می رسد چیزی کمتر از معجزه است

8. I stared wonderingly at the small, wax candle which I had thrown on to the floor of my chamber.
[ترجمه ترگمان]با تعجب به شمع مومی کوچکی که روی کف اتاق خودم انداخته بودم خیره شدم
[ترجمه گوگل]من به طرز شگفت آوری در شمع کوچک موم که به طبقه اتاقم پرتاب کردم، خیره شدم

9. She looks at me, wonderingly.
[ترجمه ترگمان]با حیرت به من نگاه می کند
[ترجمه گوگل]او به طرز شگفت انگیزی به من نگاه می کند

10. You look at it, wonderingly.
[ترجمه ترگمان]با حیرت به آن نگاه می کنی
[ترجمه گوگل]شما به این موضوع نگاه کنید، تعجب آور

11. She stared at him wonderingly.
[ترجمه ترگمان]با تعجب به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او به طرز شگفت انگیزی خیره شد

12. The poor creature looked wonderingly round at the night, at the lantern, at their two figures.
[ترجمه ترگمان]موجود بیچاره با تعجب به شب نگاه کرد و به فانوس نگاه کرد
[ترجمه گوگل]موجودی فقیر به طرز وحشیانه ای در شب، در فانوس، در دو شخصیت خود به نظر می رسید

13. She reflex and asked wonderingly: " Do you want likewise to cook me for food? "
[ترجمه ترگمان]او برگشت و با شگفتی پرسید: \"آیا شما هم به همین دلیل می خواهید من را برای غذا بپزید؟\"
[ترجمه گوگل]او رفلکس شده و پرسید: 'آیا شما نیز می خواهید به من غذا را بخورید؟ '

14. He ran in wonderingly.
[ترجمه ترگمان]با حیرت شروع به دویدن کرد
[ترجمه گوگل]او در تعجب فرار کرد


کلمات دیگر: