کلمه جو
صفحه اصلی

powerfully


نیرومندانه، با توانایی، مقتدرانه، ازروی اقتدار، زیاد، بسیار

انگلیسی به فارسی

قدرتمند


انگلیسی به انگلیسی

• forcefully, intensely; mightily, with great strength; authoritatively, influentially; potently, effectively

جملات نمونه

1. He felt himself so powerfully attracted to the scientific ideal.
[ترجمه ترگمان]خود را چنان نیرومند می دید که به سوی ایده آل علمی مجذوب شده بود
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که خود را به قدرتمندانه به ایده آل علمی جذب می کند

2. We probably can no longer as before, so powerfully love, until all cried out.
[ترجمه ترگمان]احتمالا تا قبل از آن که همه فریاد بکشند، ما هم دیگر نمی توانیم این عشق را تحمل کنیم
[ترجمه گوگل]ما احتمالا دیگر مثل قبل نیستیم، بنابراین خیلی قدرتمند هستیم، تا زمانی که همه گریه کنند

3. She kicked the ball so powerfully that it flew over the hedge.
[ترجمه ترگمان]چنان به توپ ضربه زد که از روی پرچین پرید
[ترجمه گوگل]او توپ را به طرز قدرتمند لگد کرد که آن را روی حیاط پرواز کرد

4. The railway station smelt powerfully of cats and drains.
[ترجمه ترگمان]از ایستگاه راه آهن بوی گربه و drains به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]ایستگاه راه آهن به شدت از گربه ها و تخلیه ها می سوزد

5. Never before had he felt himself so powerfully attracted to the idea.
[ترجمه ترگمان]پیش از آن هرگز خود را چنان نیرومند احساس نکرده بود که این فکر به ذهنش خطور کرده بود
[ترجمه گوگل]هرگز قبل از اینکه احساس کند خود را به عنوان قدرتمند به این ایده جذب کرده بود

6. Her experiences resonate powerfully with me, living, as I do, in a similar family situation.
[ترجمه ترگمان]در حالی که من در شرایط خانوادگی مشابهی زندگی می کنم، تجربیات او با قدرت زیادی برای من طنین می اندازند
[ترجمه گوگل]تجربیات او با من قوی است، زندگی می کنند، همانطور که من، در شرایط مشابه خانواده

7. She smelled powerfully of bath salts and unguents.
[ترجمه ترگمان]او بوی نمک حمام و unguents را می داد
[ترجمه گوگل]او قدرتمند از نمک حمام و غیره بویید

8. It's a play — painful, funny and powerfully acted.
[ترجمه ترگمان]این یک بازی است - دردناک، بامزه و قوی
[ترجمه گوگل]این یک بازی است - دردناک، خنده دار و قدرتمندانه عمل می کند

9. He argued powerfully and persuasively against capital punishment.
[ترجمه ترگمان]او با قدرت و متقاعد کننده ای در برابر مجازات اعدام بحث کرد
[ترجمه گوگل]او قدرتمند و متقاعد کننده علیه مجازات اعدام استدلال کرد

10. Not so tall and powerfully built that she felt as though she might break if he so much as touched her.
[ترجمه ترگمان]نه آنقدر بلند و نیرومند که احساس می کرد که اگر به او دست زده باشد می تواند از هم جدا شود
[ترجمه گوگل]نه خیلی قد و قدرتمند ساخته شده است که او احساس می کرد که اگر او ممکن است شکستن اگر او به عنوان او را لمس کرد

11. Nine were more powerfully motivated by a wish to escape from their present job, and expressed relief over leaving it.
[ترجمه ترگمان]نه نفر از آن ها با قدرت بیشتری از شغل فعلی خود فرار کردند و از ترک آن ابراز آسودگی کردند
[ترجمه گوگل]نه خواستن فرار از شغل فعلیشان قوی تر بود و تمایل زیادی به ترک آن داشت

12. Crack is a cheaper, smokable form which is powerfully addictive.
[ترجمه ترگمان]ترک یک شکل ارزان تر و smokable است که به شدت اعتیادآور است
[ترجمه گوگل]Crack یک فرم ارزان تر و دودویی است که به شدت اعتیاد آور است

13. Then, flexing their powerfully muscled silver bodies, they thrash their tails and leap from the water.
[ترجمه ترگمان]سپس، بدن های قوی و عضلانی خود را باز می کنند و دم خود را تکان می دهند و از آب می جهند
[ترجمه گوگل]سپس، بدنهای قدرتمند خود را از عضلات بدست می آورند، دم آنها را می شکنند و از آب پرش می کنند

14. Life, she felt vaguely but powerfully, was more than fervent chats about great literature.
[ترجمه ترگمان]زندگی، به طرزی مبهم اما نیرومند، بیش از گفتگوهای پرشور درباره ادبیات بزرگ بود
[ترجمه گوگل]زندگی، او احساس ناگهانی اما قدرتمند بود، بیشتر از گفتگوی خشن در مورد ادبیات بزرگ بود

پیشنهاد کاربران

به شدت، شدیدا، بسیار

کاملاً


کلمات دیگر: