درختستان، بیشه (به ویژه برای تهیه ی هیزم)، هیمه زار، منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
wood lot
درختستان، بیشه (به ویژه برای تهیه ی هیزم)، هیمه زار، منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
انگلیسی به فارسی
درختستان، بیشه (بهویژه برای تهیهی هیزم)، هیمهزار
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: an area where trees are cultivated, esp. for firewood or lumber.
• area of land for growing trees
area of land for growing trees (on a farm)
area of land for growing trees (on a farm)
جملات نمونه
1. Professional forester Kirk Hansen consults with small woodlot owners.
[ترجمه ترگمان]جنگل بان حرفه ای، کیرک هانسن با مالکین کوچک woodlot مشورت می کند
[ترجمه گوگل]کارشناسی ارشد حرفه ای کرک هانسن با صاحبان چوب چوب کوچک مشورت می کند
[ترجمه گوگل]کارشناسی ارشد حرفه ای کرک هانسن با صاحبان چوب چوب کوچک مشورت می کند
2. The Whites' pasture isn't here, sloping past the woodlot toward the shore, with the shapes of Herriman Point and then Mt.
[ترجمه ترگمان]The سفیدها در اینجا نیستند، با شیب تند به سمت ساحل، با شکل های Herriman پوینت و سپس ام تی
[ترجمه گوگل]در اینجا نه چمنزار سفیدپوستان، از چاله های چوبی به سمت ساحل عبور می کند، با شکل های Herriman Point و سپس Mt
[ترجمه گوگل]در اینجا نه چمنزار سفیدپوستان، از چاله های چوبی به سمت ساحل عبور می کند، با شکل های Herriman Point و سپس Mt
3. Charlie appeared in the woodlot the next morning, bearing his own saw and pulling a sled behind his tractor.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد چارلی در the ظاهر شد و خودش را دید و سورتمه را پشت تراکتور کشید
[ترجمه گوگل]چارلی در صبح روز بعد در باغچه ظاهر شد، اره خود را برداشت و یک سوله در پشت تراکتورش کشید
[ترجمه گوگل]چارلی در صبح روز بعد در باغچه ظاهر شد، اره خود را برداشت و یک سوله در پشت تراکتورش کشید
4. We sat down with the schools management committee, schools administration and we introduced a way of establishing a woodlot.
[ترجمه ترگمان]ما با کمیته مدیریت مدارس، مدیریت مدارس و راهی برای تاسیس یک دانشگاه تاسیس شدیم
[ترجمه گوگل]ما با کمیته مدیریت مدارس، اداره مدارس نشستیم و راه هایی برای ایجاد یک چوب چوب معرفی کردیم
[ترجمه گوگل]ما با کمیته مدیریت مدارس، اداره مدارس نشستیم و راه هایی برای ایجاد یک چوب چوب معرفی کردیم
5. She had a good turnout at an initial information meeting to present the idea to small woodlot owners.
[ترجمه ترگمان]او در یک جلسه اطلاعات اولیه حضور خوبی داشت تا این ایده را به صاحبان تجارت های کوچک ارائه دهد
[ترجمه گوگل]او در جلسه اطلاعات اولیه حضور داشت و این ایده را به صاحبان چوب کوچک چوب داده بود
[ترجمه گوگل]او در جلسه اطلاعات اولیه حضور داشت و این ایده را به صاحبان چوب کوچک چوب داده بود
6. The only way to get the tractor to the woodlot was to drive it through their yard.
[ترجمه ترگمان]تنها راه رسیدن تراکتور به the این بود که آن را به حیاط ببرند
[ترجمه گوگل]تنها راه به دست آوردن تراکتور به چوب چوب، این بود که آن را از طریق حیاط خود رانندگی کند
[ترجمه گوگل]تنها راه به دست آوردن تراکتور به چوب چوب، این بود که آن را از طریق حیاط خود رانندگی کند
کلمات دیگر: