1. a political somersault
یک تغییر صد و هشتاد درجه ای در سیاست
2. to turn a somersault
معلق زدن
3. Lana turned a somersault in midair.
[ترجمه ترگمان]لانا در هوا معلق زد
[ترجمه گوگل]لانا در هوا سرد می شود
4. Her heart did a complete somersault when she saw him.
[ترجمه ترگمان]وقتی او را دید قلبش به تپش افتاد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او را دیدم، قلب او یک نزاع کامل داشت
5. He did a brilliant backward somersault.
[ترجمه ترگمان]او معلق زد و معلق زد
[ترجمه گوگل]او یک سوپرمن عقب براق داشت
6. Then her heart did a double somersault.
[ترجمه ترگمان]بعد قلبش معلق زد
[ترجمه گوگل]سپس قلب او یک تلنگر دوگانه بود
7. I was taught how to do a somersault on top of leather mats as lumpy as my face after a bad fight.
[ترجمه ترگمان]من یاد گرفته بودم که چگونه باید روی تشک چرم مانند چهره خودم بعد از یک دعوای بد معلق بزنم
[ترجمه گوگل]من آموختم که چگونه یک چلپ چلوپ بر روی فرش های چرمی به عنوان چهره من بعد از یک مبارزه بد انجام می دهم
8. My younger sister turned a somersault.
[ترجمه ترگمان]خواهر کوچک تر من معلق زد
[ترجمه گوگل]خواهر کوچکتر من یک تلنگر زد
9. The car somersault and landed up in a hedge.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل در یک پرچین فرود آمد و فرود آمد
[ترجمه گوگل]ماشین سوسک و فرود در یک پرچین
10. The side somersault is a stunt in three circuits to bunch up the body.
[ترجمه ترگمان]در کناری معلق زدن در سه مدار که بدن را تشکیل می دهند معلق است
[ترجمه گوگل]سوپرمارکت یک شیرجه در سه مدار است که بدن را به هم متصل می کند
11. And this somersault in the air is some stunt.
[ترجمه ترگمان]و این معلق در هوا یه some
[ترجمه گوگل]و این نهنگ در هوا برخی از شیرین کاری است
12. Turn a somersault in the sea!
[ترجمه ترگمان]! یه معلق تو دریا بزن
[ترجمه گوگل]یک سوسک در دریا را روشن کنید!
13. Content Abstract: "Turn a somersault and make a wish, " Pap tells Polly when they hear the first whippoorwill of summer.
[ترجمه ترگمان]چکیده: \"با بام زمانی که اولین whippoorwill تابستانی را می شنوند، گفت:\" یک ران بردارید و یک آرزو بکنید \"
[ترجمه گوگل]پات به پولی می گوید وقتی که شنیدن اولین شلاق زدن تابستان را می گوید، محتویات آگهی می شود