کلمه جو
صفحه اصلی

unwisely

انگلیسی به فارسی

ناامید کننده


انگلیسی به انگلیسی

• injudiciously; imprudently, rashly

جملات نمونه

1. She is a girl who loves unwisely.
[ترجمه ترگمان]او دختری است که او را دوست دارد
[ترجمه گوگل]او یک دختر است که عاشق ناخوشایند است

2. She accepted that she had acted unwisely and mistakenly.
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که او موفق و به اشتباه عمل کرده است
[ترجمه گوگل]او قبول کرد که او ناخوشایند و اشتباه عمل کرده است

3. Perhaps unwisely, I agreed to help.
[ترجمه ترگمان]- شاید از ته دل، من موافقت کردم که کمک کنم
[ترجمه گوگل]شاید ناخوشایند، من موافقت کردم که کمک کنم

4. Six rebels unwisely took shelter in a house.
[ترجمه ترگمان]شش شورشی در یک خانه پناه گرفتند
[ترجمه گوگل]شش شورشی ناخواسته در یک خانه پناه گرفتند

5. Perhaps unwisely, Clinton has apologized for raising taxes in 199
[ترجمه ترگمان]شاید \"کلینتون\" بخاطر افزایش مالیات ها در ۱۹۹ مورد عذرخواهی کرده است
[ترجمه گوگل]شاید ناامیدانه، کلینتون برای افزایش مالیات در سال 199 عذرخواهی کرد

6. Bradshaw rather unwisely greeted McLean's arrival in the ring by nutting him.
[ترجمه ترگمان]از آن گذشته بود که بردشو با ورود مک لین در حلقه محاصره او به مک لین سلام کرد
[ترجمه گوگل]برادشاو به جای ناامیدانه مکلین را در حلقه به سر می برد

7. Secretary of State Kellogg unwisely accorded immediate recognition.
[ترجمه ترگمان]unwisely unwisely، منشی امور خارجه، با شناخت فوری موافقت کرد
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه کلگوگ ناخوشایند تشخیص فوری را پذیرفت

8. He unwisely called Egypt's President Hosni Mubarak the "wisest of men", only to see him toppled.
[ترجمه ترگمان]او \"رئیس جمهور مصر حسنی مبارک\" را \"خردمندترین مرد\" خواند، تنها برای اینکه او را ببیند سرنگون شد
[ترجمه گوگل]او غیر مسلمان، حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر، 'عاقل ترین مرد' را به رسمیت شناخت

9. Enterprising settlers unwisely introduced the European rabbit.
[ترجمه ترگمان]مهاجران متهور، خرگوش اروپایی را به طور unwisely معرفی کردند
[ترجمه گوگل]مهاجران سازنده ناخودآگاه خرگوش اروپایی را معرفی کردند

10. How often we have been temerarious and rushed unwisely in.
[ترجمه ترگمان]ما چقدر وقت داریم که بی هوش شدیم و با عجله به درون رفتیم
[ترجمه گوگل]چقدر اغراق آمیز و عجیب و غریب بودیم

11. Many youngsters make mistakes and buy unwisely at first.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جوانان اشتباه می کنند و در ابتدا unwisely را می خرند
[ترجمه گوگل]بسیاری از جوانان در ابتدا اشتباه می کنند و غیرقابل خرید می کنند

12. This is only true if you pursue it unwisely.
[ترجمه ترگمان]این درست است اگر آن را از روی بی عقلی دنبال کنید
[ترجمه گوگل]این فقط درست است اگر شما آن را unwisely دنبال

13. We unwisely chose not to go on a coach excursion to Trondheim.
[ترجمه ترگمان]ما با کمال میل تصمیم گرفتیم که به excursion برویم تا به Trondheim برویم
[ترجمه گوگل]ما ناخودآگاه تصمیم گرفتیم که تور را به تروندهایم سفر نکنیم

14. That's often because we thought wrongly or unwisely earlier.
[ترجمه ترگمان]این اغلب به این دلیل است که ما قبلا به اشتباه فکر می کردیم
[ترجمه گوگل]این اغلب به این دلیل است که ما به اشتباه یا ناخوشایند پیشتر تصور می کردیم

15. The company invested unwisely.
[ترجمه ترگمان]شرکت unwisely را سرمایه گذاری کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت غیرمستقیم سرمایه گذاری کرد

پیشنهاد کاربران

نابخردانه
عجولانه
احمقانه
از روی بی عقلی

ناشیانه، از روی ناشی گری


کلمات دیگر: