دست به کاسبی زدن، مغازه باز کردن، دست به کار شدن
set up shop
دست به کاسبی زدن، مغازه باز کردن، دست به کار شدن
انگلیسی به انگلیسی
• open a business
جملات نمونه
1. She set up shop as a bookseller in Beijing.
[ترجمه ترگمان]او مغازه را به عنوان یک کتابفروشی در پکن تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]او فروشگاه را به عنوان یک کتابفروشی در پکن تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]او فروشگاه را به عنوان یک کتابفروشی در پکن تاسیس کرد
2. Now Betterware plans to set up shop elsewhere in Europe.
[ترجمه ترگمان]اکنون Betterware قصد دارد در جاه ای دیگر اروپا خرید کند
[ترجمه گوگل]اکنون Betterware قصد دارد فروشگاه دیگری را در اروپا بسازد
[ترجمه گوگل]اکنون Betterware قصد دارد فروشگاه دیگری را در اروپا بسازد
3. She set up shop as a bookseller in the High Street.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک کتاب فروش در خیابان اصلی مغازه خرید
[ترجمه گوگل]او فروشگاه را به عنوان یک کتابفروشی در خیابان بالا راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]او فروشگاه را به عنوان یک کتابفروشی در خیابان بالا راه اندازی کرد
4. American Technologies set up shop in Warsaw in 1990.
[ترجمه ترگمان]فن آوری های آمریکایی در سال ۱۹۹۰ در ورشو تاسیس شدند
[ترجمه گوگل]فن آوری های آمریکایی در سال 1990 در شهر ورشو تاسیس شد
[ترجمه گوگل]فن آوری های آمریکایی در سال 1990 در شهر ورشو تاسیس شد
5. Some buskers had set up shop outside the station.
[ترجمه ترگمان]بعضی از buskers از ایستگاه خارج شده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از کارگزاران فروشگاه را خارج از ایستگاه نصب کرده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از کارگزاران فروشگاه را خارج از ایستگاه نصب کرده بودند
6. I've decided to set up shop as a consultant.
[ترجمه ترگمان]من تصمیم گرفتم که به عنوان مشاور برم مغازه
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم فروشگاه را به عنوان یک مشاور تنظیم کنم
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم فروشگاه را به عنوان یک مشاور تنظیم کنم
7. She set up shop back in 1965 with a very small restaurant in the Kings Road.
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۶۵ یک رستوران بسیار کوچک در خیابان شاهان راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]او در سال 1965 با رستوران بسیار کوچکی در جاده پادشاهان راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]او در سال 1965 با رستوران بسیار کوچکی در جاده پادشاهان راه اندازی کرد
8. He set up shop last week.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش مغازه رو کار گذاشته
[ترجمه گوگل]او هفته گذشته فروشگاه را تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]او هفته گذشته فروشگاه را تاسیس کرد
9. He set up shop as an independent PR consultant.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان مشاور مستقل روابط عمومی فروشگاه را راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]او فروشگاه را به عنوان مشاور مستقل روابط عمومی تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]او فروشگاه را به عنوان مشاور مستقل روابط عمومی تاسیس کرد
10. The Barrio Grill originally set up shop just over a year ago.
[ترجمه ترگمان]\"باریو آدنترو\" در ابتدا بیش از یک سال پیش مغازه را راه اندازی کردند
[ترجمه گوگل]Barrio Grill در ابتدا فقط یک سال پیش فروشگاه را راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]Barrio Grill در ابتدا فقط یک سال پیش فروشگاه را راه اندازی کرد
11. My body and the kindly Earth have set up shop against me.
[ترجمه ترگمان]بدنم و زمین دوستانه برای من یک مغازه درست کرده اند
[ترجمه گوگل]بدن من و مهربان زمین، مغازه را علیه من ساخته اند
[ترجمه گوگل]بدن من و مهربان زمین، مغازه را علیه من ساخته اند
12. NxtWave opted not to set up shop in Silicon Valley and instead chose Langhorne.
[ترجمه ترگمان]NxtWave تصمیم گرفت که در دره سیلیکون خرید نکند و به جای آن langhorne را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]NxtWave تصمیم گرفت فروشگاه را در Silicon Valley ایجاد نکنند و به جای آن Langhorne را انتخاب کردند
[ترجمه گوگل]NxtWave تصمیم گرفت فروشگاه را در Silicon Valley ایجاد نکنند و به جای آن Langhorne را انتخاب کردند
13. Jack got his law degree, then set up shop as a real estate lawyer.
[ترجمه ترگمان]جک مدرک قانونی گرفت و به عنوان مشاور املاک کار کرد
[ترجمه گوگل]جک مدرک لیسانس خود را دریافت کرد، سپس فروشگاه را به عنوان وکیل املاک و مستغلات تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]جک مدرک لیسانس خود را دریافت کرد، سپس فروشگاه را به عنوان وکیل املاک و مستغلات تاسیس کرد
14. A former financial analyst with Ford, Mr Power set up shop in 196
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]تحلیلگر سابق مالی فورد، آقای برق در سال 1962 تاسیس فروشگاه کرد
[ترجمه گوگل]تحلیلگر سابق مالی فورد، آقای برق در سال 1962 تاسیس فروشگاه کرد
15. The two Yankees started the business set up shop right where you see it.
[ترجمه ترگمان]دوتا از یانکی ها کار و کاسبی رو شروع کردن، جایی که تو دیدی
[ترجمه گوگل]دو یانیکس کسب و کار راه اندازی فروشگاه درست در جایی که شما آن را ببینید
[ترجمه گوگل]دو یانیکس کسب و کار راه اندازی فروشگاه درست در جایی که شما آن را ببینید
پیشنهاد کاربران
بساط پهن کردن ( عامیانه )
1 - دست به کاری، کاسبی زدن
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/set - up - shop
2 - ماندن طولانی مدت در جایی ( محاوره ای )
https://www. urbandictionary. com/define. php?term=set up shop
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/set - up - shop
2 - ماندن طولانی مدت در جایی ( محاوره ای )
https://www. urbandictionary. com/define. php?term=set up shop
کلمات دیگر: