کلمه جو
صفحه اصلی

sidestep


معنی : گریز، کنار رفتن
معانی دیگر : (خود را) کنار کشیدن، به یک سو رفتن، جاخالی دادن، (مجازی) طفره رفتن، شانه خالی کردن، شانه خالی کردن to sidestep responsibility از مسئولیت شانه خالی کردن، کنارکشی، یک سو روی، جاخالی، طفره، کنار رفتن در مشت بازی برای اجتناب از مشت حریف، گریز، سویگام

انگلیسی به فارسی

(خود را) کنار کشیدن، به یک سو رفتن، کنار رفتن، جاخالی دادن، (مجازی) طفره رفتن، شانه خالی کردن


کنار، گریز، کنار رفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sidesteps, sidestepping, sidestepped
(1) تعریف: to step aside or to one side.
مشابه: dodge

(2) تعریف: to evade an issue, responsibility, or the like.
مشابه: dodge, evade, shirk
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to step around or to one side of.

(2) تعریف: to evade.
مشابه: circumvent, dodge, evade
اسم ( noun )
• : تعریف: the taking of a step to one side, or a step taken sideways.

• evade, dodge, avoid; step to the side, step sideways
if you sidestep a problem, you avoid dealing with it.
walk aside; prevent from; stairway on the side

مترادف و متضاد

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

کنار رفتن (فعل)
sheer, sidestep

dodge


Synonyms: avoid, bypass, dance around, ditch, duck, elude, escape, evade, fudge, get around, get out of, give the slip, go around, juke, pussyfoot, put the move on, shake, shake off, shirk, skip out on, skirt, weasel


جملات نمونه

1. to sidestep responsibility
از مسئولیت شانه خالی کردن

2. Rarely, if ever, does he sidestep a question.
[ترجمه ترگمان]به ندرت، اگر تا به حال، صرف نظر از یک سوال، صرف نظر می کند
[ترجمه گوگل]به ندرت، اگر تا کنون، او سوالی را مطرح می کند

3. Try your best to sidestep for sensitive issues like this.
[ترجمه ترگمان]تلاش خود را برای صرف نظر کردن از مسائل حساس مانند این امتحان کنید
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از مسائل حساس مانند این، بهترین راه خود را امتحان کنید

4. He was trying to sidestep responsibility.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] او سعی میکرد از مسئولیت طفره برود
[ترجمه ترگمان] اون داشت سعی می کرد مسئولیت رو به عهده بگیره
[ترجمه گوگل]او سعی داشت مسئولیت را متوقف کند

5. Furthermore, organizations may find themselves trying to sidestep the wrath of those who are disenfranchised.
[ترجمه نفس] علاوه براین ، ممکن است سازمانها تلاش کنند تا دامنه خشم کسانی که حقوقشان پایمال شده، آنها را نگیرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سازمان ها ممکن است خود را در تلاش برای صرف نظر کردن از خشم کسانی که محروم از حقوق هستند، بیابند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سازمانها ممکن است تلاش کنند تا خشم کسانی را که فریبکار نیستند، کنار بگذارند

6. The company says the process could sidestep some of the problems of conventional solar cells, such as cost and low efficiency.
[ترجمه ترگمان]این شرکت می گوید که این فرآیند می تواند صرف نظر از مشکلات سلول های خورشیدی متعارف، از قبیل هزینه و بازدهی پایین، صرف نظر کند
[ترجمه گوگل]این شرکت می گوید این روند می تواند برخی از مشکلات سلول های خورشیدی معمولی مانند هزینه و راندمان پایین را کنار بگذارد

7. Sprint, aiming to sidestep Bell lines, is turning to its cable partners.
[ترجمه ترگمان]دو سرعت، با هدف صرف نظر کردن از خطوط بل، به شرکای کابلی خود تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]Sprint با هدف لغو خطوط Bell، به شرکای کابل تبدیل می شود

8. There is a tired woman in sidestep.
[ترجمه ترگمان] یه زن خسته توی \"sidestep\" هست
[ترجمه گوگل]یک زن خسته از راه دور وجود دارد

9. S . This allows corporations to sidestep Illinois taxes and to sidestep safeguards for investments and pensions.
[ترجمه ترگمان]اس این امر به شرکت ها اجازه می دهد تا از مالیات های ایلی نویز صرف نظر کرده و از آن ها صرف نظر کرده و برای سرمایه گذاری و بازنشستگی صرفنظر کنند
[ترجمه گوگل]S این به شرکت ها اجازه می دهد که مالیات های ایلینویز را متوقف کنند و مانع از سرمایه گذاری و حقوق بازنشستگی شوند

10. He has the ability sidestep opponents and to make prodigious leaps, blocking shots and grabbing rebounds.
[ترجمه ترگمان]او توانایی صرفنظر کردن مخالفان را دارد و جهش شگفت انگیز، مسدود کردن عکس ها و گرفتن توپ را دارد
[ترجمه گوگل]او توانایی طرفداران را دارد و می تواند جهش بزرگی را انجام دهد، عکس ها را مسدود کرده و عکس ها را جذب می کند

11. However, we will sidestep the issue by not taking a position, but note that both sides agree that you can create good OOP code with a procedural language.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما صرف نظر از موضع خود صرف نظر از این مساله صرف نظر می کنیم، اما توجه داشته باشید که هر دو طرف موافقند که شما می توانید کد OOP خوبی با یک زبان رویه ای ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]با این وجود، ما این مسئله را با موقعیتی به دست نمی آوریم، اما توجه داشته باشید که هر دو طرف موافقند که می توانید کد خوب OOP با یک زبان رویه ای ایجاد کنید

12. This attempt to sidestep the question of what intelligence is was very ingenious.
[ترجمه ترگمان]این کوشش برای اثبات این سوال که هوش و ادراک آن چیست بسیار زیرکانه بود
[ترجمه گوگل]این تلاش برای متوقف کردن سوال از اینکه هوش چه چیزی است، بسیار هوشمندانه است

13. One might sidestep the question and simply accept the gas - dust complexes as something actually observed.
[ترجمه ترگمان]فرد ممکن است صرف نظر از این سوال صرفنظر کند و به سادگی مجتمع های گاز - گرد گاز را به عنوان چیزی که واقعا دیده می شود، بپذیرد
[ترجمه گوگل]ممکن است این سوال را کنار بگذارد و به راحتی به عنوان چیزی که واقعا مشاهده می شود، مجتمع های گرد و غبار گاز را قبول کند

14. Port and city officials have been trying to work out a deal that would sidestep the legal problems.
[ترجمه ترگمان]مقامات شهر و بندر تلاش کرده اند تا معامله ای را انجام دهند که صرف نظر از مشکلات قانونی صرف نظر کند
[ترجمه گوگل]مقامات بندر و شهر تلاش کرده اند تا معامله ای را انجام دهند که مشکلات قانونی را کنار بگذارد

15. But by naming a larger squad than normal, Eriksson will be able to sidestep the issue.
[ترجمه ترگمان]اما با نامگذاری یک تیم بزرگ تر از حد معمول، اریکسون قادر به صرف نظر کردن از این موضوع خواهد بود
[ترجمه گوگل]اما با نامگذاری یک تیم بزرگتر از حد معمول، Eriksson قادر خواهد بود این مسئله را کنار بگذارد

to sidestep responsibility

از مسئولیت شانه خالی کردن


پیشنهاد کاربران

پرهیز کردن،

طفره رفتن

اجتناب کردن؛ جلوگیری کردن؛ پرهیز کردن

دور زدن ( بیشتر در مورد قوانین بکار می رود )

( از زیر چیزی ) کنار کشیدن

– He sidestepped the blow
– The speaker sidestepped the question
– He was trying to sidestep responsibility


کلمات دیگر: