کلمه جو
صفحه اصلی

come down on


سرزنش کردن، (به شدت) انتقاد یا موآخذه کردن

انگلیسی به فارسی

سرزنش کردن، مؤآخذه کردن


انگلیسی به انگلیسی

• criticize, punish, say negative things about -, scold

مترادف و متضاد

criticize strongly


Synonyms: attack, dress down, jump on, land on, rebuke, reprimand, scold


Antonyms: compliment, laud, praise


جملات نمونه

1. If it happens again, we'll come down on you so hard that you'll wish you'd never been born.
[ترجمه ترگمان]اگه دوباره این اتفاق بیفته، ما خیلی به تو سخت می گیریم که آرزو کنی کاش هیچ وقت به دنیا نیومده بودی
[ترجمه گوگل]اگر دوباره اتفاق بیافتد، ما به شما بسیار سخت می گیریم که آرزو می کنید هرگز به دنیا نیاید

2. Things like this don't come down on one suddenly.
[ترجمه ترگمان]چیزهایی مثل این ناگهان روی یکی از آن ها ظاهر نمی شوند
[ترجمه گوگل]چیزهایی مثل این است که به طور ناگهانی پایین نمی آیند

3. Do that once more and I'll come down on you like a ton of bricks!
[ترجمه ترگمان]این کار را یک بار دیگر بکن و من مثل یک تن آجر روی تو فرود می آیم!
[ترجمه گوگل]این کار یک بار دیگر انجام می شود و من به شما یک تن آجر می اندازم!

4. The government has come down on the side of military action.
[ترجمه ترگمان]دولت در کنار اقدام نظامی فرود آمده است
[ترجمه گوگل]دولت در کنار اقدام نظامی قرار دارد

5. The revenue authorities have come down on me for the payment of twenty pounds income tax.
[ترجمه ترگمان]مقامات درآمد برای پرداخت بیست پوند مالیات بر درآمد به من مراجعه کرده اند
[ترجمه گوگل]مقامات مالیاتی برای پرداخت مالیات بر درآمد بیست و پوند پایین آمده اند

6. I knew my parents would come down on my sister's side.
[ترجمه ترگمان]می دانستم که پدر و مادرم در کنار خواهرم خواهند آمد
[ترجمه گوگل]من می دانستم والدین من در کنار خواهر من قرار دارند

7. If you do something awful they all come down on you like a ton of bricks.
[ترجمه ترگمان]اگر کار بدی بکنید، همه آن ها مثل یک تن آجر روی شما فرود می آیند
[ترجمه گوگل]اگر شما چیزی شگفت انگیزی انجام دهید، همه آنها بر روی شما مثل یک تن آجر می مانند

8. When you come down on him too hard, you may only intensify his own self-criticism and probably even self-hatred.
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما بیش از حد به او نزدیک شدید، ممکن است تنها انتقاد خود را تشدید کرده و احتمالا حتی ابراز تنفر کنید
[ترجمه گوگل]وقتی او را به سختی می بینید، ممکن است خود انتقاد خود و حتی احتمال خود نفرت را تشدید می کند

9. And the committee could have come down on him like a ton of bricks.
[ترجمه ترگمان]و کمیته می توانست مثل یک تن آجر روی او بنشیند
[ترجمه گوگل]و کمیته می تواند بر روی او مانند یک تن از آجر پایین آمده است

10. So, plan A is for Christen to come down on the bus.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، برنامه A برای این است که Christen در اتوبوس فرود بیاید
[ترجمه گوگل]بنابراین، برنامه A برای کریستن است که به اتوبوس برود

11. They come down on to the ground and immediately their wings break off close to the thorax.
[ترجمه ترگمان]ان ها به زمین می ایند و بلافاصله بال های خود را از نزدیک به قفسه سینه جدا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به زمین می آیند و بلافاصله بال خود را نزدیک به قفسه سینه می شکند

12. And it says come down on to the wet pale sand, Come down into the picture.
[ترجمه ترگمان]و اینجا نوشته که بیا پایین روی شن مرطوب و مرطوب بیا توی عکس
[ترجمه گوگل]و آن را می گوید پایین به شن و ماسه مرطوب مرطوب، به تصویر می آیند

13. We have to come down on the side of the snowy plover.
[ترجمه ترگمان]ما باید به طرف the snowy برویم
[ترجمه گوگل]ما باید در کنار پلنگ برفی پایین بیاییم

14. They began to come down on him like thunder.
[ترجمه ترگمان]مثل صاعقه بر او فرود آمدند
[ترجمه گوگل]آنها شروع به پایین شدن کردند مثل رعد و برق

پیشنهاد کاربران

طرفداری/جانبداری کردن از

فرو آمدن، پایین آمدن، فرود آمدن

مواخذه کردن. تنبیه کردن

خراب شدن رو سر کسی، نهیب و تشر تند زدن به کسی


کلمات دیگر: