1. to prognosticate a rosy future
آینده ی امیدبخشی را پیش بینی کردن
2. urban architectural renewal that prognosticates a social and cultural renaissance.
[ترجمه ترگمان]نوسازی معماری شهری که یک رنسانس اجتماعی و فرهنگی را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]بازسازی معماری شهری که یک رنسانس اجتماعی و فرهنگی را پیش بینی می کند
3. It has long been fashionable for visionaries to prognosticate about the direction of technology.
[ترجمه ترگمان]مدت هاست که برای visionaries مد روز است که در مورد مسیر تکنولوژی صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]برای مدت زمان طولانی برای چشم اندازها پیشگویی در مورد جهت فناوری وجود دارد
4. The coma duration prognostication model can prognosticate the duration of coma.
[ترجمه ترگمان]مدل prognostication مدت کما می تواند مدت زمان کما را تعیین کند
[ترجمه گوگل]مدل پیش بینی مدت زمان کما می تواند مدت زمان کما را پیش بینی کند
5. Or else of thee this I prognosticate, Thy end is truth's and Beauty's doom and date.
[ترجمه ترگمان]وگرنه به تو می گویم که پایان تو، سرنوشت و سرنوشت تو است
[ترجمه گوگل]یا دیگر این تو را پیش بینی کنم، پایان تو، عذاب وجدان حقیقت و زیبایی است
6. This paper applies the models of distribution, evaporation and movement of sprinkler droplets to prognosticate sprinkler irrigation evaporations, results inoculate with experimental data.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، مدل های توزیع، تبخیر و حرکت قطرات sprinkler را به prognosticate آبیاری sprinkler sprinkler، نتایج inoculate با داده های تجربی را اعمال می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله مدل های توزیع، تبخیر و حرکت قطرات بارانی را برای پیش بینی آلودگی های آبیاری بارانی به کار می گیرد و نتایج حاصل از آزمایشات داده ها را منعکس می کند
7. This type of compartmentation scheme can be helpful to identify and distributing prognosticate of high quality reservoir, and it can also serve to subdivide the flow unit in oil exploitation.
[ترجمه ترگمان]این نوع از طرح compartmentation می تواند برای شناسایی و توزیع prognosticate مخزن با کیفیت بالا مفید باشد، و همچنین می تواند به تقسیم واحد جریان در بهره برداری از نفت نیز کمک کند
[ترجمه گوگل]این نوع طرح تفکیک پذیری می تواند مفید باشد برای شناسایی و توزیع پیش آگهی مخزن با کیفیت بالا و همچنین می تواند به تقسیم واحد جریان در بهره برداری از نفت
8. Secondly, an algorithm of replication placement policy is proposed depending on prognosticate mechanism.
[ترجمه ترگمان]دوم، یک الگوریتم از سیاست جایگذاری تکرار بسته به مکانیزم prognosticate پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]در مرحله دوم، الگوریتم خط مشی قرار دادن تکرار بسته به مکانیزم پیش بینی شده پیشنهاد می شود
9. Such a whistlestop tour does not remotely qualify me to prognosticate on China's grander questions.
[ترجمه ترگمان]این تور whistlestop از راه دور مرا به prognosticate در مورد مسائل grander چین واجد شرایط نمی کند
[ترجمه گوگل]چنین سفر جغرافیایی به مناسبت از راه دور من را به پیش بینی در سوالات گران تر چینی واجد شرایط نیست
10. It is the most important matter to influence the stability and prognosticate of surgery.
[ترجمه ترگمان]این مهم ترین مساله ای است که بر پایداری و prognosticate جراحی تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]این مهمترین عامل تاثیر گذاشتن بر ثبات و پیش بینی جراحی است