دوباره صدا کردن (رجوع شود به: sound بعلاوه ی re-)، طنین افکن شدن، پژواک کردن، بازخنیدن، خنیدن، (صدا) فراگرفتن، صدای بلند ایجاد کردن، (از صدا) به لرزه در آوردن یا درآمدن، نعره زدن، نوفیدن، آوازه افکن شدن، سرزبان ها افتادن، پیچیدن، منعکس کردن، پژواک یا انعکاس صدا
resound
دوباره صدا کردن (رجوع شود به: sound بعلاوه ی re-)، طنین افکن شدن، پژواک کردن، بازخنیدن، خنیدن، (صدا) فراگرفتن، صدای بلند ایجاد کردن، (از صدا) به لرزه در آوردن یا درآمدن، نعره زدن، نوفیدن، آوازه افکن شدن، سرزبان ها افتادن، پیچیدن، منعکس کردن، پژواک یا انعکاس صدا
انگلیسی به فارسی
صدا زدن
منعکس کردن، پژواک یا انعکاس صدا
انگلیسی به انگلیسی
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: resounds, resounding, resounded
حالات: resounds, resounding, resounded
• (1) تعریف: to be full of sound.
• مترادف: echo, resonate, reverberate
• مشابه: boom, ring, roar, sound, vibrate
• مترادف: echo, resonate, reverberate
• مشابه: boom, ring, roar, sound, vibrate
- The theater resounded with applause.
[ترجمه ترگمان] سالن تئاتر پر از تشویق و تشویق بود
[ترجمه گوگل] تئاتر با کف زدن با صدای بلند پخش شد
[ترجمه گوگل] تئاتر با کف زدن با صدای بلند پخش شد
• (2) تعریف: to make a loud or clearly audible sound.
• مترادف: resonate
• مشابه: blare, boom, crash, echo, peal, ring, roar, sound, thunder
• مترادف: resonate
• مشابه: blare, boom, crash, echo, peal, ring, roar, sound, thunder
- Applause resounded through the theater.
[ترجمه ترگمان] صدای تشویق جمعیت به گوش می رسید
[ترجمه گوگل] applause از طریق تئاتر پخش شد
[ترجمه گوگل] applause از طریق تئاتر پخش شد
• (3) تعریف: to have widespread fame or influence.
• مشابه: redound
• مشابه: redound
- The mayor's words resounded throughout the county.
[ترجمه ترگمان] سخنان شهردار در سراسر ناحیه طنین انداخت
[ترجمه گوگل] کلمات شهردار در سرتاسر کشور پخش شد
[ترجمه گوگل] کلمات شهردار در سرتاسر کشور پخش شد
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to echo back (a sound).
• مترادف: echo, reecho, reverberate
• مشابه: boom, resonate
• مترادف: echo, reecho, reverberate
• مشابه: boom, resonate
- The mountains resounded their cries.
[ترجمه ترگمان] در این موقع کوه ها در حال گریه و زاری بودند
[ترجمه گوگل] کوه ها گریه می کردند
[ترجمه گوگل] کوه ها گریه می کردند
• (2) تعریف: to put forth loudly (a sound, statement, or opinion).
• مترادف: trumpet
• مشابه: blare, boom, declare, proclaim, vociferate, yell
• مترادف: trumpet
• مشابه: blare, boom, declare, proclaim, vociferate, yell
• echo, reverberate, resonate, ring out
when a noise resounds, it is heard loudly and clearly; a literary word.
if a place resounds with noise, it is filled with it; a literary word.
see also resounding.
when a noise resounds, it is heard loudly and clearly; a literary word.
if a place resounds with noise, it is filled with it; a literary word.
see also resounding.
مترادف و متضاد
resonate
Synonyms: boom, bounce back, echo, reproduce, reverberate, ring, sound, vibrate
جملات نمونه
1. The astronaut was welcomed with joyous, resounding acclaim.
[ترجمه ترگمان]این فضا نورد با تحسین و تحسین و تحسین بسیار مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه گوگل]فضانورد با تحسین و شادی و شادمانی آرام شد
[ترجمه گوگل]فضانورد با تحسین و شادی و شادمانی آرام شد
2. The echo resounded back to us.
[ترجمه ترگمان]صدای پژواک به گوش ما رسید
[ترجمه گوگل]اکو به ما رسیده است
[ترجمه گوگل]اکو به ما رسیده است
3. The Redskins opened the season by scoring a resounding/stunning/impressive 25-victory against/over Detroit.
[ترجمه ترگمان]تیم \"Redskins\" این فصل را با در نظر گرفتن ۲۵ پیروزی چشمگیر و چشمگیر در مقابل \"دیترویت\" آغاز کرد
[ترجمه گوگل]Redskins فصل را با گلزنی 25 پیروزی قابل توجه / خیره کننده / قابل توجه در برابر / بیش از دیترویت افتتاح شد
[ترجمه گوگل]Redskins فصل را با گلزنی 25 پیروزی قابل توجه / خیره کننده / قابل توجه در برابر / بیش از دیترویت افتتاح شد
4. The tragedy resounded around the world.
[ترجمه ترگمان]فاجعه در سراسر جهان پخش شد
[ترجمه گوگل]این تراژدی در سراسر جهان پخش شد
[ترجمه گوگل]این تراژدی در سراسر جهان پخش شد
5. The bells of the old temple resounded throughout the valley.
[ترجمه ترگمان]ناقوس های معبد قدیمی در سراسر دره طنین انداز بود
[ترجمه گوگل]زنگ های معبد قدیم در سراسر دره صدا می زدند
[ترجمه گوگل]زنگ های معبد قدیم در سراسر دره صدا می زدند
6. There was a resounding slap as Andrew struck him violently across the face.
[ترجمه ترگمان]در این موقع صدای سیلی محکمی به گوش رسید که شاهزاده آندره به صورت او برخورد
[ترجمه گوگل]یک ضربه شلاق زده شد که اندرو او را به شدت در سراسر صورت به او ضربه زد
[ترجمه گوگل]یک ضربه شلاق زده شد که اندرو او را به شدت در سراسر صورت به او ضربه زد
7. The noise of the fire alarm resounded through/throughout the building.
[ترجمه ترگمان]صدای آژیر خطر آتش سوزی در سراسر ساختمان به گوش رسید
[ترجمه گوگل]صدای زنگ هشدار آتش از طریق / در سرتاسر ساختمان پخش شد
[ترجمه گوگل]صدای زنگ هشدار آتش از طریق / در سرتاسر ساختمان پخش شد
8. A roar of approval resounded through the Ukrainian parliament.
[ترجمه ترگمان]صدای هلهله در پارلمان اوکراین به گوش رسید
[ترجمه گوگل]سر و صدا از تصویب از طریق پارلمان اوکراین
[ترجمه گوگل]سر و صدا از تصویب از طریق پارلمان اوکراین
9. Her name resounded all over the world.
[ترجمه ترگمان]نام او در سراسر جهان طنین انداخت
[ترجمه گوگل]نام او در سرتاسر جهان پخش شد
[ترجمه گوگل]نام او در سرتاسر جهان پخش شد
10. She scored a resounding triumph over her rival.
[ترجمه ترگمان]او یک پیروزی چشمگیر بر رقیب خود به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]او پیروزی شگفت انگیز بر رقیبش را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او پیروزی شگفت انگیز بر رقیبش را به دست آورد
11. He hit the water with a resounding slap.
[ترجمه ترگمان]او با سیلی محکمی به آب ضربه زد
[ترجمه گوگل]او با یک ضربه شلاق زدن به آب ضربه زد
[ترجمه گوگل]او با یک ضربه شلاق زدن به آب ضربه زد
12. The street resounded to the thud of marching feet.
[ترجمه ترگمان]در خیابان صدای پای پیاده به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]خیابان به پله های پیاده روی رسیده است
[ترجمه گوگل]خیابان به پله های پیاده روی رسیده است
13. The whole place resounded with music.
[ترجمه ترگمان]همه جا پر از موسیقی بود
[ترجمه گوگل]کل مکان با موسیقی پخش شد
[ترجمه گوگل]کل مکان با موسیقی پخش شد
14. The room resounded with screams and shouts.
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از جیغ و داد و فریاد بود
[ترجمه گوگل]اتاق با فریاد و فریاد زد
[ترجمه گوگل]اتاق با فریاد و فریاد زد
15. The high wall resounded our shouts of joy.
[ترجمه ترگمان]صدای فریاد شادی ما به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]دیوار بالا فریادهای ما را از شادی رها کرد
[ترجمه گوگل]دیوار بالا فریادهای ما را از شادی رها کرد
The organ resounded through the church.
ارگ در کلیسا طنینانداز شد.
The hall resounded with applause.
سالن از هلهله و کف زدن به لرزه درآمد.
a fame that has resounded through ages
شهرتی که در همهی روزگاران پیچیده است
پیشنهاد کاربران
غرق در صدایی شدن
The air resounds with the delightful music of birds.
طنین انداز شدن
The noise of the fire alarm resounded through/throughout the building
The air resounds with the delightful music of birds.
طنین انداز شدن
The noise of the fire alarm resounded through/throughout the building
کلمات دیگر: