کلمه جو
صفحه اصلی

call a halt


دستور ایست دادن، (موقتا) قطع فعالیت کردن

جملات نمونه

1. Scientists have decided to call a halt to the tests.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان تصمیم گرفته اند که برای آزمایش متوقف شوند
[ترجمه گوگل]دانشمندان تصمیم گرفتند به آزمایش متوقف شوند

2. They decided it was time to call a halt to the project .
[ترجمه ترگمان]آن ها به این نتیجه رسیدند که زمان توقف پروژه فرا رسیده است
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند زمانی برای متوقف ساختن پروژه ایجاد شود

3. I urge those responsible to call a halt to the violence.
[ترجمه ترگمان]من افراد مسئول را ترغیب می کنم تا توقف خشونت را متوقف کنند
[ترجمه گوگل]من از مسئولان خواستم که به خشونت متوقف شوند

4. It's time to call a halt to vandalism.
[ترجمه ترگمان]وقتش است که به خرابکاری خود خاتمه دهیم
[ترجمه گوگل]وقت آن است که متوقف به خرابکاری شود

5. Let's call a halt and continue tomorrow.
[ترجمه ترگمان]بیا توقف کنیم و فردا ادامه بدیم
[ترجمه گوگل]بیایید تماس را متوقف کنیم و فردا ادامه بیاوریم

6. Surely it is time to call a halt to all vehicles on the pavement.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا وقتش است که به همه گاری ها در پیاده رو توقف کنیم
[ترجمه گوگل]مطمئنا وقت آن رسیده است تا تمام وسایل نقلیه بر روی پیاده رو متوقف شود

7. Small wonder many women call a halt.
[ترجمه ترگمان]تعجب بسیار زیاد است که بسیاری از زنان توقف می کنند
[ترجمه گوگل]تعجب آور نیست که زنان بسیاری متوقف می شوند

8. She wanted desperately to call a halt to it, to stamp it out for ever.
[ترجمه ترگمان]او با ناامیدی می خواست آن را متوقف کند تا آن را برای همیشه ببندد
[ترجمه گوگل]او می خواست ناامیدانه متوقف به آن، به تمرد آن را برای همیشه است

9. But I believe it is better to call a halt now at a point when the option to renew contracts has arisen.
[ترجمه ترگمان]اما من معتقدم که اکنون زمانی که گزینه تجدید قرارداد مطرح شده است، بهتر است توقف کنیم
[ترجمه گوگل]اما من اعتقاد دارم بهتر است که در حال حاضر زمانی که گزینه امضای قراردادها تمدید می شود، یک توقف متوقف شود

10. And watched the clock so he could call a halt to it as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]و ساعت را تماشا کرد تا بتواند هر چه زودتر آن را متوقف کند
[ترجمه گوگل]و ساعت را تماشا کرد تا بتواند در اسرع وقت آن را متوقف کند

11. They ought to see that and just call a halt.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید این را ببینند و فقط توقف کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید این را ببینند و فقط باید متوقف شوند

12. It's time the nations of the world call a halt to the manufacture of nuclear weapons.
[ترجمه ترگمان]زمان آن رسیده که کشورهای جهان به تولید سلاح های هسته ای دست یابند
[ترجمه گوگل]زمان آن است که ملتهای جهان به توقف تولید سلاح های هسته ای متوسل شوند

13. You've been working all day, why don't you call a halt?
[ترجمه ترگمان]تو تمام روز مشغول کار بودی، چرا توقف نمی کنی؟
[ترجمه گوگل]شما تمام روز کار کرده اید، چرا شما به توقف متوسل نمی شوید؟

14. Let's call a halt ( to the meeting ) and continue tomorrow.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید توقف کنیم (به جلسه)و فردا ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]بیایید متوقف کنیم (به جلسه) و فردا ادامه خواهیم داد

پیشنهاد کاربران

( اصطلاح ) : توقف روند چیزی از ادامه کار.

https://www. ldoceonline. com/dictionary/call - a - halt - to - something


کلمات دیگر: