کلمه جو
صفحه اصلی

predator


معنی : سبع، درنده، یغماگر
معانی دیگر : شکارگر، صیدگر، دد، غارتگر، تغذیه کننده از شکار

انگلیسی به فارسی

( predatorial ، predatory =)درنده، غارتگر، یغماگر،تغذیه کننده از شکار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an animal that eats the flesh of others.

- Wolves, coyotes, and foxes are predators.
[ترجمه حمید] گرگ ها، کویوت ها و روباه ها درنده هستند.
[ترجمه ترگمان] گرگ ها، گرگ ها و روباه ها شکارچیان هستند
[ترجمه گوگل] گرگ ها، کویوت ها و روباه ها شکارچیان هستند

(2) تعریف: someone who robs from or victimizes others.

- The man who committed these crimes against the elderly was a cruel predator.
[ترجمه ترگمان] مردی که این جنایات را علیه پیرمرد مرتکب شده بود، یک شکارچی سنگدل بود
[ترجمه گوگل] مردی که این جنایت ها را علیه سالمندان مرتکب شد، یک شکارچی بی رحمانه بود

• hunter, creature which hunts other creatures for food
a predator is an animal that kills and eats other animals.

مترادف و متضاد

Synonyms: animal of prey, beast of prey, carnivore, meat-eater


hunter, killer


سبع (اسم)
predator, wild animal

درنده (اسم)
predator

یغماگر (اسم)
ravager, predator, sacker

جملات نمونه

1. The arrival of this South American predator threatened the survival of native species.
[ترجمه ترگمان]ورود این شکارچی آمریکای جنوبی، بقای گونه های بومی را تهدید کرد
[ترجمه گوگل]ورود این شکارچیان آمریکای جنوبی، بقای گونه های بومی را تهدید کرد

2. Even a predator as powerful as a tiger wants to avoid risk of damage to itself.
[ترجمه ترگمان]حتی یک شکارچی که به اندازه پلنگ قدرتمند است می خواهد از خطر آسیب زدن به خود اجتناب کند
[ترجمه گوگل]حتی یک شکارچی به عنوان قدرتمند به عنوان یک ببر می خواهد برای جلوگیری از آسیب به خود

3. The predator must become a repentant steward.
[ترجمه ترگمان] اون شکارچی باید یه پیشکار repentant بشه
[ترجمه گوگل]شکارچی باید تبدیل به یک ستوان توبه شود

4. The role of the government agencies in predator control, after an incautious start, has been more or less responsible.
[ترجمه ترگمان]نقش سازمان های دولتی در کنترل شکارچیان پس از شروع incautious، بیشتر و یا کم تر مسئول بوده است
[ترجمه گوگل]نقش سازمان های دولتی در کنترل شکارچی ها، پس از آغاز ناامید کننده، مسئولیت بیشتر یا کمتری دارد

5. Ghost Owl An eerie nocturnal predator who flew on silent wings, feared throughout the world as a supernatural bird of ill-omen.
[ترجمه ترگمان]شبح یک شکارچی ترسناک شبانه که در بال های خاموش پرواز می کرد و در سراسر جهان به عنوان یک پرنده ماوراالطبیعه به فال بد می ترسید
[ترجمه گوگل]جغد شبح یک شکارچی شبح عجیب و غریب که در بال های خاموش پرواز کرد، از سراسر جهان به عنوان یک پرنده فوق العاده ای از بدبختی ها هراس داشت

6. Insectivore molars from category 5 predator assemblages are even more dramatically digested.
[ترجمه ترگمان]Insectivore دندان از گروه ۵، اغلب به طور قابل توجهی هضم می شوند
[ترجمه گوگل]مولرهای حشرهکش از مجموعه های شکارچی دسته 5 حتی بیشتر قابل هضم هستند

7. If it can startle the predator in some way, there is a faint chance that the enemy may panic and flee.
[ترجمه ترگمان]اگر می تواند شکارچیان را به نحوی غافلگیر کند، احتمال دارد که دشمن وحشت زده و فرار کند
[ترجمه گوگل]اگر می تواند شکارچی را به نوعی شگفت زده کند، شانس کمتری وجود دارد که دشمن می تواند هراس و فرار کند

8. Maybe one predator species notices only the colour, another only the shape, another only the texture, and so on.
[ترجمه ترگمان]شاید یک شکارچی فقط رنگ را notices، دیگری فقط شکل و دیگری جز بافت و غیره
[ترجمه گوگل]شاید یک گونه گونه شکارچی تنها رنگ را مشخص کند، فقط یک شکل دیگر، تنها بافت دیگر و غیره

9. Freezing is a widespread response to a predator alarm among many of the better camouflaged species.
[ترجمه ترگمان]یخ زده یک واکنش گسترده به هشدار شکارچی در میان بسیاری از گونه های پنهان است
[ترجمه گوگل]انجماد یک پاسخ گسترده به زنگ خطر خرابکاری در بین بسیاری از گونه های تعطیلات بهتر است

10. Despite complete protection, including the extension of predator control beyond the boundaries of their reservation, the heath hens never recovered.
[ترجمه ترگمان]علی رغم حفاظت کامل، از جمله گسترش کنترل متجاوز فراتر از مرزه ای رزرو آن ها، مرغ ها هرگز پیدا نشدند
[ترجمه گوگل]با وجود حفاظت کامل، از جمله گسترش کنترل شکارچیان فراتر از مرزهای رزرو آنها، جوجه های سلامتی هرگز بهبود نیافتند

11. The presence of a large predator of fish is not in the least surprising.
[ترجمه ترگمان]حضور یک شکارچی بزرگ ماهی اصلا تعجب آور نیست
[ترجمه گوگل]حضور شکارچی بزرگ ماهی در حداقل شگفت انگیز نیست

12. On balance, however, the predator/prey theory of dinosaur endothermy does seem to be one of Bakker's stronger points.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر می رسد که نظریه شکارچی \/ شکار دایناسور یکی از نکات قوی تر بکر است
[ترجمه گوگل]با این حال، تعادل، با این حال، تئوری شکار / طعمه اندومتری دایناسور به نظر می رسد یکی از نکات قوی Bakker است

13. One of the main differences between predator assemblages and those accumulated by other means results from the activity pattern of the predator.
[ترجمه ترگمان]یکی از تفاوت های اصلی ارتباط predator و آن هایی که به وسیله روش های دیگر انباشته می شوند، ناشی از الگوی فعالیت شکارچیان است
[ترجمه گوگل]یکی از تفاوت های اصلی بین مجموعه های شکارچی و کسانی که از طریق معنی دیگر جمع می شوند، نتیجه الگوی فعالیت شکارچی است

14. That does not prevent Bigfoot from trouncing Predator and moving into the semifinals.
[ترجمه ترگمان]این از \"پاگنده\" از \"trouncing\" جلوگیری نمی کنه و به مرحله نیمه نهایی میره
[ترجمه گوگل]این باعث نمیشود که کوهنوردی را از ضربات پنالتی و انتقال به نیمه نهایی جلوگیری کند

پیشنهاد کاربران

شکارچی


حیوانی که حیوان دیگر را می کشد و می خورد

کسی که تلاش میکنه از ضعف کسی استفاده کنه.

تغذیه کننده ازشکار، صیاد

حیوان درنده
فرد یا سازمانی که از افراد ضعیف یا نقطه ضعف دیگران در جهت رسیدن به اهداف خودش استفاده میکنه

noun
[count]
1 : an animal that lives by killing and eating other animals : an animal that preys on other animals
predators like bears and wolves
The population of rabbits is controlled by natural predators.

2 : a person who looks for other people in order to use, control, or harm them in some way
a sexual predator [=a person who commits sexual crimes against other people]
a corporate predator acquiring business rivals

Other forms: plural - tors

شکارچی
سوء استفاده گر مجازی - غارتگر - قلدر مجازی

حیوانِ شکارچی

شکارگر

مهاجم

درنده
وحشی
خشمگین

predator ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش )
واژه مصوب: شکارگر
تعریف: جانوری که جانوران دیگر را شکار می کند و می خورد

حیوان درنده , حیوان شکارچی

– Lions, wolves, and foxes are predators
– The relationship between predator and prey
– The man who committed these crimes was a cruel predator


کلمات دیگر: